مردی به نام یعقوب برای پشتیبانی از شاگرد یک قهوهخانه به نام جمیل درگیر ماجرایی میشود که در آن جمیل با ضربات چاقو زخمی میگردد و یعقوب او را به بیمارستان میرساند اما دیگر خیلی دیر شده است…
هیجان انگیز
یک سرباز سابق با گذشته ای دردناک به یک بوکسور زن مشتاق کمک می کند تا علیرغم محیط خصمانه اش به سمت رویاهایش کار کند.
مردی که پمپ بنزینی را در بیابان های آریزونا اداره می کند، برای جلب عشق وفادارترین مشتری خود دست به هر کاری می زند، از جمله قتل...
یک گروهبان کره شمالی پس از اتمام یک دهه خدمت سربازی مورد نیاز خود و افتخارآفرینی به عنوان یک قهرمان، یک تلاش تکان دهنده ناگهانی برای فرار به جنوب انجام می دهد و زندگی و اعضای بدن خود را به خطر می اندازد تا در نهایت سرنوشت خود را تعیین کند.
داستان لیزا را روایت میکند که شاهد یک رویداد فاجعهآمیز در سکوی 7 ایستگاه راهآهن است و به یاد او ارتباطی بین زندگی خود و رویدادی که اخیراً شاهد آن بوده است پیدا میکند.
اگه یک قدمی شکست هم بودی، لبخند بزن تا حریفت به پیروزیش شک کنه!
یک شمن به "میلا" دستور میدهد تا یک دستبند عرفانی را به دهکده رقصان ، یک مکان دورافتاده در شرقی ترین نقطه جزیره بازگرداند. "میلا" به همراه پسر عمویش ، یودا ، و دوستانش جیتو و آریا، به جزیره میآیند و متوجه میشوند که بزرگ دهکده فوت کرده است و نگهبان جدید ، مباه بویوت، حضور ندارد و...
وینسنت یک شبه بدون هیچ دلیلی مورد حمله قرار می گیرد. وقتی پدیده تشدید می شود باید بدود و شیوه زندگی خود را به کلی تغییر دهد.
هنگامی که مایکل مدسن، نماد هالیوود، گمان میرود مفقود شده است، با ریک بلین (تام سایزمور) تماس میگیرند تا تحقیق کند. یک معمای قتل به سبک تارانتینو، یعنی روزی روزگاری در هالیوایرد.
گلسا دختری ۱۶ ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد
1876. یک مادر و دختر، تنها در مزرعه ای دورافتاده، برای بقا در برابر باندی از قانون شکنان بی رحم مبارزه می کنند...
ناپدید شدن یک دختر کوچک در یک شهر کوچک، زن و شوهر را مجبور میکند تا شبکهای از دروغ و فریب را از زیر خاک بیرون بیاورند، و در نهایت به این سوال بپردازند که آیا این کودک اصلا وجود داشته است یا خیر.
یک قاضی عادل و یک رئیس جنایتکار، هر یک پسران خود را به شیوهای متفاوت تربیت میکنند. اما حادثهای پیش میآید که آنها را وادار میکند مرزهای خود را بشکنند و برای حفظ فرزندانشان تغییر کنند، به گونهای که مرزهای میان عدالت و جنایت محو میشود.