آنامیکا، فرزند یک ازدواج مختلط، به دلیل اینکه از شروع زوال عقل رنج می برد، نزد مادر جدا شده اش سادانا به خانه باز می گردد. آنا به محله ای برمی گردد که به سختی به یاد می آورد، نزد زنی که گاهی او را به یاد نمی آورد.
انگلستان
یک جوخه از نیروی دریایی SEAL ماموریتی خطرناک را در رمادی، عراق آغاز میکند، که هرج و مرج و برادری جنگ در خاطرات آنها از این رویداد بازگو میشود.
وندی دارلینگ برای نجات برادرش مایکل از چنگال پیتر پن شرور، که قصد دارد او را به نورلند بفرستد، راهی سفری خطرناک میشود. در این مسیر، او با تینکربلی پیچیده و مرموزی روبهرو میشود که به چیزی که تصور میکند گرد جادویی پریان است، اعتیاد دارد.
رقابت میان مایکل و جیمی به اوج میرسد و همین باعث میشود مایکل در زندگیاش تجدید نظر کند.
وقتی یک بوکسور شکستخورده که دوران اوجش را پشت سر گذاشته، رؤیاها و روابطش در آستانه فروپاشی قرار میگیرند، دوباره با گروهی خطرناک وارد ارتباط میشود و مجبور است بزرگترین مبارزه زندگیاش را انجام دهد تا امید و خانوادهاش را پس بگیرد.
سو پارکر وارد یک مبارزه ناامیدانه برای نجات کسب و کار شکست خورده خانواده اش می شود که به دلیل سهل انگاری پدرش در لبه نابودی قرار می گیرد. با ورود یک سرگردان جذاب، او او را به عنوان تنها امید خود برای کمک به جلوگیری از تصرف نوار آنها توسط سرمایه دار بی رحم محلی می بیند.
دختر و پسری جوان به نام یاس و دام پس از جداییهای غمانگیز، در عذاب هستند. در این میان آنها در طول یک روز پر حادثه در جنوب لندن با یکدیگر روبرو شده و به هم کمک میکنند تا با ترس های سابق خود کنار آمده و بار دیگر ایمانشان به عشق را به دست آورند…
ارتش کوچکی از جنایتکاران آموزش دیده به رهبری لازلو آنتونوف ، یورواستار را در زیر کانال انگلیس ربودهاند و…
در پی ویرانیهای جنگهای سهمگین پریان، شهر شکسته اما باشکوه ایلیاد در محاصرهی نیروهای تاریکی قرار گرفته است. شکارچی گابلین بدنام و آدمکش نخبه، آتیکوس، باید در نبردی سرنوشتساز با دشمنان زنده و مرده بجنگند تا آخرین امید برای بازگرداندن صلح را زنده نگه دارند.
زندگی درو در خطر است، در حالی که پادشاهی برای برگزاری یک مراسم ازدواج و یک اعدام در همان روز آماده میشود. اما چرخش سرنوشت ممکن است همهچیز را تغییر دهد.
زمانی که برایان اپستین در نوامبر ۱۹۶۱ وارد کلوب کاورن شد تا اجرای بیتلز را تماشا کند، چیزی را دید که هیچکس دیگر ندیده بود — درخششی از طلا. برایانی که همیشه آراسته لباس میپوشید و با وقار سخن میگفت، شاید در ظاهر چندان انقلابی به نظر نمیرسید — اما او که یهودی بود، گرایش جنسیاش را پنهان میکرد و به عنوان یک فرد طردشده بزرگ شده بود که تقریباً در همه چیز شکست خورده بود، در ۲۶ سالگی چیزی برای اثبات کردن داشت و میخواست تمام قواعد بازی را به هم بزند.
زنی برنامه ای خوش بینانه را برای گرد هم آوردن خانواده ناکارآمد خود تنظیم می کند. اما نقشه های مادرشوهرش همه چیز را تغییر می دهد و ...
پروفسور برایان کاکس به کاوش در قلمروهای پنهان منظومه شمسی میپردازد، جایی میان و فراتر از سیارات، جایی که دنیای بیشماری در تاریکی پنهان است.