سیدو در موقعیتی غیرمنتظره با دختری به نام راکشا آشنا می شود. عجیب است که راکشا گاهی مانند یک شیطان و گاهی مانند یک جنایتکار رفتار می کند. راکشا جنایتکار است یا شیطان؟
هند
در سال 2001، جایی در روستایی هند، دو عروس جوان به طور تصادفی در قطار با هم عوض می شوند. در هرج و مرج متعاقب آن، هر کدام از آنها با انبوهی از شخصیت های رنگارنگ روبرو می شوند که نتیجه آن عواقب خنده دار و غیرمنتظره ای است.
آنکور، قربانی بیعدالتی، در کشوری غریبه به مرگ محکوم شده است. اما ساتیا، خواهر مقاوم و بیپروا، آماده است که برای نجات برادرش هر مرزی را بشکند. او میداند که راهی خطرناک و پر از موانع پیش رو دارد، اما هیچ چیزی نمیتواند اراده پولادین او را متزلزل کند
ریشی به خاطر اشتباهی که دوستش یاجی مرتکب میشود، عاشق دختری به نام تارا، یک راننده مسابقهای تازهکار، میشود. رابطهی ریشی و تارا که قرار بود نزدیک و عاشقانه باشد، از هم پاشیده میشود. ریشی با پیشنهاد یاجی به لندن میرود و بهعنوان کارآموز در یک پیست مسابقه کار میکند، تا شاید سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزند.
مردی که اسیر خشم و عصبانیت است، در سفری برای بازگرداندن خواهر باردارش به خانه، با تغییراتی بزرگ و غیرمنتظره در زندگی خود مواجه میشود.
گووردان، یک معمار وفادار از حیدرآباد، بین حمایت از خانواده بزرگش و جستجوی شریکی که تعهداتش را درک کند، تعادل برقرار میکند. وقتی پایاننامه ایندو را درباره خانوادهاش کشف میکند، او را به چالش میکشد و این آغاز پیچوخمهایی غیرمنتظره است که در میان سوءتفاهمها، فداکاریها و درک متقابل، به عشق منجر میشود.
بابو و یسو، ماموران سابق تحویل، ماموریتی هیجان انگیز را به عنوان ماموران ویژه آغاز می کنند و با چالش های خارق العاده ای همراه با شوخ طبعی، شگفتی ها و هیجان بی وقفه روبرو می شوند.
پس از یک سرقت الماس حلنشده، تعقیب سرسختانه یک پلیس سرسخت برای یافتن مظنون اصلی به وسواس تبدیل میشود، تا زمانی که سرانجام با یکدیگر و با حقیقت روبهرو میشوند.
یک صندوقدار بانک که با کمبود پول مواجه است، وارد یک طرح سرمایهگذاری پرخطر میشود و به زودی به دنیای تاریک پولشویی کشیده میشود.
یک داستان قهرمانانه واقعی از سرهنگ موکوند وارداراجان، افسر ارتش هند که در حین یک مأموریت ضدتروریستی در منطقه شوپیان کشمیر شجاعت فوقالعادهای از خود نشان داد. فیلم شجاعت او در دفاع از میهنش و وفاداری همسرش، ایندهو ربکا ورگس، را به تصویر میکشد.
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.