جیب بری دزدی می کند و هر کاری می کند تا آنقدر پول داشته باشد که بتواند با عشقش ازدواج کند. او در نهایت به مقداری پول می رسد که باعث می شود تصمیماتی بگیرد...
کمدی
دو دوست قدیمی در یک مراسم خاکسپاری دوباره به هم می پیوندند و تصمیم می گیرند از مرد بیوه ای که چندین دهه قبل با آنها درگیر شده انتقام بگیرند.
ریا خان معتقد است که باید خواهر بزرگترش لنا را از ازدواج قریب الوقوعش نجات دهد. پس از کمک گرفتن از دوستانش، او تلاش می کند تا جاه طلبانه ترین سرقت های عروسی را به نام استقلال و خواهری انجام دهد.
دنبال یک گوژپشت بدبخت باشید که مشتاق عشق است، اما زمانی که هر یک به گوژپشت دستور می دهد دیگری را بکشد، خود را در وسط یک دعوای مرگبار بین پاپ و پادشاه فرانسه می بیند.
چیرانجیوی در جمع مادر و خالههایش که به او علاقه دارند بزرگ میشود. اما او در نهایت از پیدا نکردن عروسی که مورد تایید همه آنها باشد ناامید است.
یک دختر با والدین عصبی و یک خانواده بزرگ که نمی توانند در مورد بهترین راه کمک به توافق برسند زندگی می کند.
تمرکز فیلم بر روی «کارل نارگل» است که نزدیک به سه دهه میزبان نمایش تلویزیونی شماره یک نقاشی در ورمانت بودهاست. در حالی که زمزمه مهارتهای منحصر به فرد کارل مدتهاست که بینندگان را از پیتسفیلد تا سنت آلبانز در هر قسمت نفسگیر تحت تأثیر قرار میدهد، شرکت تولیدی در نهایت یک نقاش جوانتر و بهتر را استخدام میکند که همه چیز (و هر کسی) را که کارل دوست دارد از او میدزدد.
یک فرد افسرده متوجه می شود که دنیایی که می شناسد فقط نسخه شبیه سازی شده ای از واقعیت است که در حال بسته شدن است. ناگهان، او تنها کسی است که می خواهد به اطراف بچسبد.
کلمنس پس از انصراف از دانشگاه با یک بیماری روانی تازه تشخیص داده شده به خانه برمی گردد.
ویجی کومار، فوق ستاره بالیوود، باید از افسر RTO، اوم پراکاش آگاروال، یکی از طرفداران سرسخت ویجی، گواهینامه رانندگی جدید دریافت کند. یک سوء تفاهم به یک دشمنی تبدیل می شود که در مقابل تمام کشور پخش می شود.
یک مادر آمریکایی وارث امپراتوری مافیای پدربزرگش در ایتالیا می شود. او بهعنوان سرپرست جدید کسبوکار خانوادگی، با هدایت مشاور شرکت، به طرز خندهداری انتظارات همه را زیر پا میگذارد.
یک وانت حامل کرورها پول نقد. یک شب بارانی در حومه بمبئی. سه باند ولگرد که از همدیگر بی خبرند، در مسیر شکار از هم عبور می کنند. متأسفانه همه آنها یک برنامه دارند. آیا آنها استخوان را گاز خواهند گرفت یا به طمع شکست خواهند خورد؟
مادر لیلا و بهرام می خواهد وام بگیرد تا برای فرزندانش خانه ای بخرد. اما پیرزن شرور پسرش گنجو را می فرستد تا پول را بدزدد. بچه ها تصمیم می گیرند عروسک هایشان را بفروشند تا دوباره پول خرید خانه را جمع کنند اما گنجو این بار عروسک ها را هم می دزدد. آنها به دنبال گنجو می روند و او را تا خانه اش تعقیب می کنند اما او آنها را به دام انداخت. عروسک ها برای نجات عجله دارند... همه را بخوانید