این یک داستان عاشقانه بین بازیگران عدی و سرخی است.
رمانتیک
یک زن شانس موفقیت دارد، اما در گودالی بی انتها از زندگی خود می افتد. او به دنبال راه هایی برای یافتن خوشبختی از طریق شرایط خود است.
یک خلبان هواپیمای دریایی که در مناطق استوایی پرواز می کند، متوجه می شود که به دنبال مردی می افتد که برای غرق کردن کسب و کارش فرستاده شده است.
پروفسور Wilczur، که همسر و دختر مورد علاقه اش از او جدا شده اند، به دنبال فراموشی در الکل است. او که در جریان یک سرقت به شدت از ناحیه سر مجروح شد، حافظه خود را از دست داد.
ابی و شان قبلاً بهترین دوستان بودند. سالها بعد، آنها دوباره در یک خلوتگاه همدیگر را ملاقات میکنند و وقتی در حین پیادهروی از گروه جدا میشوند، باید با هم کار کنند تا راه بازگشت را پیدا کنند.
یک کارمند فروشگاه تخفیف با پسری سهامدار که خود را تجسم هولدن کالفیلد می داند رابطه برقرار می کند.
گروهی از دوستان در یک خانه تعطیلات در کنار دریای بالتیک که در آن با آتش گرفتن جنگل خشک اطراف آنها احساسات اوج می گیرد.
زنی پس از سفر به یونان برای دیدار خانوادگی، سعی می کند دوستان دوران کودکی پدر مرحومش را پیدا کند.
کامی همه چیز را دارد، شغل و دوست پسر عالی، اما او احساس می کند که چیزی کم است، و این احساس با ملاقات با رکس و بازگشت یک عشق قدیمی به زندگی او شروع به رشد می کند.
هنگامی که یک جفت نوازنده تازه ازدواج کرده در ماه عسل جزیره خود در طوفان گرفتار می شوند، باید با حقایقی دشوار روبرو شوند که می تواند ازدواج آنها را از هم بپاشد.
هنگامی که یک متخصص خود منصوب در مورد عشق سعی می کند هنر اغواگری را به یک شاهزاده ترسو آموزش دهد، این نقشه نتیجه معکوس می دهد و منجر به رسوایی - و عاشقانه های غیرمنتظره می شود.
کلر از نیویورک به پاریس نقل مکان می کند، جایی که از جهنم برای خانواده پرستار می کند، با بوروکرات های فرانسوی حواس پرت می جنگد، خود را در مقابل دوست پاریسی اش خجالت می کشد و یک رابطه مسموم را پیش می برد - در میان دیگر کارهای تقلبی.
هدلی و الیور در پرواز از نیویورک به لندن شروع به عاشق شدن یکدیگر کردند. احتمال یافتن دوباره یکدیگر غیرممکن به نظر می رسد، اما عشق - و لندن - ممکن است راهی برای سرپیچی از شانس داشته باشند.