Fate/ Strange Fake یک رمان سبک از سری Fate است که در دنیایی متناوب اتفاق میافتد، جایی که جناحهای مختلف برای جام مقدس در یک شهر خیالی ایالات متحده به نام اسنوفیلد میجنگند. داستان با مشارکت یک خدمتکار جدید به نام Fase Archer که به جناح کلیسا تعلق دارد آغاز می شود
اکشن
در یک روستای دورافتاده ایرلندی، یک فینبار آسیب دیده پس از یک عمر گناه مجبور به مبارزه برای رستگاری می شود، اما او حاضر است چه قیمتی بپردازد؟ در سرزمین اولیاء و گناهکاران برخی از گناهان را نمی توان دفن کرد.
در این ماجراجویی جدید که قبل از رویدادهای این ویژگی تنظیم شده است، بدها چیزی را بیشتر از صبح کریسمس دوست ندارند، زیرا در حالی که همه در حال هدایای افتتاحیه هستند، زمان عالی برای اجرای دزدی تعطیلات در سطح شهر است. اما زمانی که کریسمس به طور غیرمنتظره ای لغو می شود، بدها باید کاری غیرقابل تصور را انجام دهند: روح تعطیلات شهر را با هدیه دادن به جای آن احیا کنند...
یک وکیل با سابقه نظامی باندی را که همسر و برادرش را کشتند و دخترش را گرفتند، تعقیب می کند.
پارتیبان یک کافه دار ملایم در کشمیر است که با یک باند اراذل و اوباش قاتل را دفع می کند و توجه یک کارتل مواد مخدر را به خود جلب می کند که ادعا می کند زمانی بخشی از آنها بوده است.
زندگی مارینت نوجوان معمولی در پاریس وقتی که لیدی باگ می شود به مافوق انسانی تبدیل می شود. لیدی باگ که دارای قدرت های جادویی آفرینش است، باید با مخالف خود، گربه نوآر، متحد شود تا پاریس را نجات دهد، زیرا یک شرور جدید هرج و مرج را در شهر ایجاد می کند.
پس از اینکه همسرش مجبور می شود 40 سال از زندگی خود را به عنوان پرداخت بدهی بیمه ای ببخشد، مردی ناامیدانه به دنبال راهی برای پس گرفتن آنها می گردد.
سه بادیگارد استخدام می شوند تا از یک پیرمرد پادشاه سه گانه در طول جنگ گروهی در محله چینی سانفرانسیسکو محافظت کنند.
یک تاجر ثروتمند تلاش می کند تا یک سلطان مواد مخدر را که قبلاً با آن کار می کرد از بین ببرد، در حالی که یک پلیس سعی می کند بدون نقض قانون عدالت را پیدا کند.
دو مرد معمولی به قصد اجرای عدالت وحشیانه خود، جنایتکاری را می ربایند که سال ها قبل مرتکب جنایت وحشتناکی شده بود.
دهه 1970، در گونچئون (دهکده ای کوچک در نزدیکی دریا)، هاینیوس (زنانی غواصی که قادر به شیرجه رفتن بدون تجهیزات هستند)، از جمله دو دوست صمیمی چون جا و جین سوک، برادر جین سوک و جانگدوری بودند. آنها همیشه غذاهای دریایی را برای زندگی در زیر آب جمع آوری می کردند
ویلیام استرانگولد جوان، پسر فرمانده و جت استریم، در دورانی اتفاق میافتد که ابرقهرمانها را عموماً میشناسند و میپذیرند.
داستان یک رونین (یعنی یک سامورایی بی استاد) است که با فرزند کوچکش در حومه ژاپن سرگردان است و ماجراهای مختلفی را پشت سر می گذارد.