یک ستاره راک محبوب اما مشکل دار در میان انزوای فیزیکی و اجتماعی خود از همه به جنون فرو می رود و دیواری بین خود و دنیا به وجود میاورد.
فانتزی
هنرمندان کلاهبردار قصد دارند با استفاده از یک همدست که ادعا می کند عموی از دست رفته آنها است ، از یک خانواده عجیب و غریب فرار کنند.
یک جوان کنجکاو به سالم نقل مکان می کند، جایی که او تلاش می کند تا قبل از بیدار کردن سه جادوگر شیطانی که در قرن هفدهم اعدام شده اند، جا بیفتد…
با گسترش نفرین آنها، ارواح شانس خود را پیدا می کنند تا یک بار دیگر از طریق حاملگی یک زن نفرین شده زندگی کنند.
پس از خروج از اردوگاه اوزن ، ریکو و رگ به سفر خود ادامه می دهند و با فرود بیشتر به پرتگاه با خطرات بیشتری روبرو می شوند.
در طی یکی از مأموریتها، گروه گرگها به رهبری لائو دیائو که برای مدت طولانی درگیر کارهای امنیتی در خارج از کشور هستند، متوجه میشوند که نیروهای تروریستی خارجی دسترسی خود را به خطوط حیاتی انرژی چین گسترش دادهاند.
زندگی در یک لحظه برای میا هال جوان پس از تصادف رانندگی که او را در کما می گذارد ، تغییر می کند. یک نوازنده ویالون سل بسیار با استعداد که موسیقی و عشق ....
روزی روزگاری در مکانی دور و دراز دو سرزمین بود. جهان به یک سرزمین درونی و یک سرزمین بیرونی تقسیم شد. مردم از سرزمین بیرونی می ترسیدند. ساکنان موجودات وهم انگیز، حاملان نفرین. یک روز در مرز به ...
یک دانشجوی جوان هنر از کمبود اعتماد به نفس رنج می برد و استاد آشفته او با دیدهای تاریک دست و پنجه نرم می کند. به طور غیرمنتظره ای، سرنوشت آنها در سفری عجیب و خطرناک به سوی ناشناخته شروع به درهم تنیدگی می کند.
هر چیزی که آیوی مورگان فکر میکرد میدانست، سرگردان شده است. اگر نفهمد که می تواند به چه کسی اعتماد کند - و سریع - نه تنها قلب او، بلکه خود تمدن است که از هم می پاشد.
وقتی اتوبوس انتقال آنها در جنگلی در ویرجینیای غربی تصادف میکند، گروهی از محکومان و یک افسر اصلاحات با قایقهایی آشنا میشوند که در حال فرار از تپههای آدمخواری هستند که دوستانش را به قتل رساندهاند…
این داستان شیوا است که به دنبال عشق و کشف خود می رود. در طول سفر، او باید با نیروهای شیطانی زیادی که وجود ما را تهدید می کنند، روبرو شود.
در بهشت تخیلی کالج «دانشگاه Miskatonic» در آرکام، ماساچوست، جایی که انواع وقایع خارقالعاده و غیردنیایی در افسانههای لاوکرافت شناخته شدهاند، Tillinghast ماشینی به نام “Resonator” می سازد. دستگاه اجازه می دهد تا…