یک عامل وام متواضع، خود را درگیر توطئه ای جهانی برای ایجاد ویرانی در هند می بیند. یک تصادف باعث ایجاد تصورات جنایی و یک قاتل زنجیره ای می شود و او را وادار می کند تا یک راز بزرگتر را کشف کند و از یک فاجعه قریب الوقوع جلوگیری کند.
درام
کارول سعی می کند جان پسرش را که به ناحق به اعدام محکوم شده در یک محاکمه ساختگی نجات دهد.
یک خانواده آمریکایی دعوت میشوند تا آخر هفته را در خانه روستایی یک خانواده جذاب بریتانیایی بگذرانند که قبلا در تعطیلات با آنها دوست شده بودند. اما به زودی و با وقوع حوادثی مرموز، این آخر هفته به ظاهر رویایی به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده و…
این فیلم عاشقانه کمدی , برپایه یک فروشنده برتر جهانی است ! که راچل برای دیدن خانواده دوست پسرش از نیویوک به سنگاپور میرود …
جونگ وو با چیزی که داخل کیف گان اوه آورده بود خرد می شود. سو اوه که در بیمارستان روانی به دام افتاده است، سعی می کند رازها را به هاسئول بگوید.
در حالی که پادشاه گو ناممو در طول جنگ گوگوریو علیه سلسله هان در میدان نبرد بیرون آمده است، ملکه وو هی و نخست وزیر اولپاسو در غیاب او کاخ را اشغال می کنند. با این حال، بسیاری شروع به طمع قدرت سلطنتی می کنند و توطئه ها در میان آنها شروع به ظهور می کند
در اواخر سلطنت قاجار مردم روستاها و شهرهای شمال و جنوب کشور زیر فشار قرار می گیرند تا آذوقه قوای بیگانه را تأمین کنند. در یکی از روستاهای شمالی یکی از اهالی به نام الهیار استادگی می کند و به وسیلهٔ قزاق ها دستگیر می شود. سید مراد، که مردم به او تأسی می جویند، برای نجات الهیار می کوشد. الهیار کشته می شود. موعظه های سید مراد موجب می شود گروهی از روستائیان مخالفت خود را زیر نظر خلیل نامی علنی کنند. فرماندهان قزاق که شورش را زیر سر سید مراد می بیند دستور دستگیری او را می دهند. مردم بی حرمتی به سید را تاب نمی آورند و به قزاق خانه حمله می برند و در نبرد با قزاق ها پیروز می شوند.
مجموعه ای از جوانان ثروتمند و ممتاز را دنبال می کند که از موقعیت اجتماعی بالای خود برای فرار از جنایات استفاده می کنند، اما سبک زندگی مجلل آنها حقیقتی تاریک را پنهان می کند که در آن آسیب پذیرترین افراد عواقب اعمال خود را متحمل می شوند.
ایوت وونگ، دختری جوان چینی-کری در دهه 1960 در ساسکاچوان زتدگی می کند.به او گفته می شود هویت کری خود را مخفی نگه دارد، اما بعداً یاد می گیرد که به کسی که هست افتخار کند و هویت کری خود را بپذیرد و...
رشید بختی یک معلم دبستان پسرانه است که با همسر و فرزندش در یکی از روستاهای حومهٔ تهران زندگی میکند و زندگی خوبی را میگذراند. اما همسر او که ایران نام دارد بعد از مدتی دچار درد کلیه میشود و باید عمل شود اما این کار نیاز به هزینهٔ زیادی دارد که رشید از عهدهٔ آن بر نمیاید؛ بنابراین رشید تصمیم میگیرد تا دنبال راه حلی برای حل مشکل همسرش بگردد اما...
در یکی از بنادر جنوب صیادی (بندرمقام) به نام عاشور بزرگترین مروارید را صید میکند. سودجویان و دلالهای مروارید درصددند تا مروارید را از چنگ او درآورند. بین عاشور و دلالها نزاع سختی درمیگیرد. عاشور ناخواسته یکی از آنها را به قتل میرساند و به همراه همسر و فرزندش میگریزد. دلالهای مروارید با اجیر کردن فردی به تعقیب او میپردازند. اهالی روستای ساحلی بندرمقام ابتدا با عاشور همدردی میکنند و سپس همراه او ضد باند دلالان و سودجویان میشورند.
نانمارو دانشجویی است که یک قدرت ماورایی به ظاهر بی فایده دارد: او می تواند در هر چیزی حفره های کوچک ایجاد کند. او باید با این قدرت ظاهراً بی خاصیت با بحرانی روبرو شود که کل جهان را تهدید می کند
بعد اینکه نصرالله مددی تمام پولش را برای خرید قطعهزمینی که قبلاً به فرد دیگری فروخته شده بود، خرج میکند، با مشکلات مالی مواجه میشود. برای حل مشکلات مالیاش، تصمیم میگیرد که به جای قربانی بودن، خود به عامل کلاهبرداری تبدیل شود. او با یک جفت مجرم همکاری کرده و کسبوکار کلاهبرداری را شروع میکند که در آن یک تاکسی زرد را به خریداران مختلف میفروشد و سپس آن را از آنها دزدیده و دوباره میفروشد. در نمایشی جذاب از طبیعت انسانی، «زرد کاناری» نصرالله را از طریق فراز و نشیبهای تجربه دوگانهاش در دنیای جرم دنبال میکند. اما آیا این همه به زندگی بهتری برای خانوادهاش که به آن امید دارد، منجر خواهد شد؟