۱۲ ساعت از روزهای وحشت کرونا: نیمهشب، زلزلهای به بزرگی ۵ ریشتر تهران را لرزاند. مردم از وحشت زلزلهای مهیبتر، خانههایشان را ترک کردند و تا صبح در خیابانها ماندند. در این میان، میثم و شادی، زوجی که در میان جمعیت حضور داشتند، نمیدانستند که این شب، آخرین شب زندگیشان کنار هم خواهد بود.
درام
آنکور، قربانی بیعدالتی، در کشوری غریبه به مرگ محکوم شده است. اما ساتیا، خواهر مقاوم و بیپروا، آماده است که برای نجات برادرش هر مرزی را بشکند. او میداند که راهی خطرناک و پر از موانع پیش رو دارد، اما هیچ چیزی نمیتواند اراده پولادین او را متزلزل کند
ریشی به خاطر اشتباهی که دوستش یاجی مرتکب میشود، عاشق دختری به نام تارا، یک راننده مسابقهای تازهکار، میشود. رابطهی ریشی و تارا که قرار بود نزدیک و عاشقانه باشد، از هم پاشیده میشود. ریشی با پیشنهاد یاجی به لندن میرود و بهعنوان کارآموز در یک پیست مسابقه کار میکند، تا شاید سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزند.
اساف با یک مشکل مالی جدید مواجه میشود وقتی یک راننده بیاحتیاط به تاکسی او میزند و خسارت را جبران نمیکند.
مردی که اسیر خشم و عصبانیت است، در سفری برای بازگرداندن خواهر باردارش به خانه، با تغییراتی بزرگ و غیرمنتظره در زندگی خود مواجه میشود.
دکستر مورگان جوان تلاش میکند تا تمایلات خود را کنترل کند در حالی که زندگی را با پدرش، هری، و خواهرش، دب که در سال آخر دبیرستان است، میگذراند. پس از اینکه هری با یک مشکل جدی سلامتی روبهرو میشود، دکستر متوجه میشود که شاید بالاخره زمان آن رسی
ماریا و آلواچرو تلاش میکنند تا به مقامات قانع کنند که فوران خاکستر تنها آغاز ماجراست. سارا پس از مشاجره بین والدینش میخواهد از آنجا دور شود.
ماریا کالاس، بزرگترین خواننده اپرای جهان، آخرین روزهای زندگی خود را در پاریس دهه ۱۹۷۰ میگذراند، در حالی که با هویت و زندگی خود روبهرو میشود.
گووردان، یک معمار وفادار از حیدرآباد، بین حمایت از خانواده بزرگش و جستجوی شریکی که تعهداتش را درک کند، تعادل برقرار میکند. وقتی پایاننامه ایندو را درباره خانوادهاش کشف میکند، او را به چالش میکشد و این آغاز پیچوخمهایی غیرمنتظره است که در میان سوءتفاهمها، فداکاریها و درک متقابل، به عشق منجر میشود.
در جریان خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان در سال 2021، گروهی از سربازان زن که خود را به عنوان نیروی امداد پزشکی جا زدهاند، به مأموریتی فرستاده میشوند تا گروهی از نوجوانان ربودهشده را که میان داعش و طالبان گرفتار شدهاند، نجات دهند.
نقاشیهایش راهی برای فرار از گذشتهاند. هنرمند سیاهپوستی که به سوی موفقیت میشتابد، با بازگشت ناگهانی پدرش، که پس از سالها اعتیاد، در پی آشتی است، از مسیرش خارج میشود. این دیدار، درسی از حقیقت به همراه دارد: گاهی فراموش کردن از بخشیدن دشوارتر است.
وقتی پیراهن دختر گمشدهشان در یک صندوق اهدای محلی پیدا میشود، کارلوتا و ددو ایدهای عجیب برای یافتن او در سر میپرورانند.