No Name and Dynamite زمانی شروع میشود که با همکاری شکار جایزه No Name (Northup) و Dynamite Davenport (Ting) آشنا میشویم که راه خودشان را برای جمعآوری جوایز میروند، اما در مورد جوایز چالشبرانگیزتر به یکدیگر کمک میکنند.
فیلم
رابرت مک کال خود را در خانه خود در جنوب ایتالیا می بیند اما متوجه می شود که دوستانش تحت کنترل رؤسای جنایی محلی هستند. همانطور که وقایع مرگبار می شوند، مک کال می داند که باید چه کاری انجام دهد: با مقابله با مافیا، محافظ دوستانش شود.
یک اپراتور امنیتی خانه متوهم (گری با بازی وس براون) از دوربین های داخلی شرکتش برای جاسوسی از یک مادر مجرد (سارا با بازی میگان تندی) استفاده می کند، زیرا شیفتگی او به یک وسواس مرگبار تبدیل می شود.
هیزل را دنبال می کند که برای گذراندن تعطیلات به شهر خود می رود، جایی که یک رابطه عاشقانه با یک پیمانکار محلی شروع می شود که به پدرش در نانوایی خانواده کمک می کند، اما برخی سوء تفاهم ها آنها را تهدید می کند.
زن و شوهری که در تعطیلات در مکزیک با یک زوج دیگر ملاقات میکنند، وقتی به خانه باز میگردند، میبینند که دوستی آنها تغییر میکند.
یک تیم تحقیقاتی در حین کاوش در اعماق اقیانوس با تهدیدات متعددی از جمله یک عملیات معدنکاری بدخواهانه مواجه می شوند.
یک جوان تازه کار توسط صومعه خود در اتریش در دهه 1930 فرستاده می شود تا فرماندار هفت فرزند یک افسر نیروی دریایی بیوه شود.
جی پس از دریافت خبر مرگ برادر بزرگترش سوباش که برای R&AW کار می کرد، ماموریتی را آغاز می کند تا بفهمد چه اتفاقی افتاده است که او را به یک توطئه بزرگتر از تهدید حمله هسته ای احتمالی به کشور رسانده است.
داستان فیلم در مورد باستان شناس ایندیانا جونز است که با زمان مسابقه می دهد تا یک مصنوع افسانه ای را که می تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد بازیابی کند و ...
برنامه سفر به خانه تا حد امکان کوتاه شروع می شود زیرا اریک متوجه می شود که رابطه چالش برانگیز با دو خواهرش و اعتیادش به یک بازی پوکر محلی را متعادل می کند.
راهبه ای که در سال 1890 در داکوتای شمالی سفر می کند، یک یاغی را از مرگ نجات می دهد. او در ازای راهنمایی او به کلیسایی در اعماق بدلندز از او پرستاری می کند تا سلامتی خود را حفظ کند.
اور وونگ 18 ساله که از اوهایو به تایوان فرستاده میشود تا در تابستان ماندارین را مطالعه کند، اما مشخص میشود که نوجوانی است که به آن «قایق عشق» میگویند.
موجودی ترسناک وارد خانه ای می شود. یک دختر نوجوان و خواهر کوچکش همچنان درگیر غم از دست دادن مادرشان هستند، متوجه حضور یک موجود سادیستی در خانه می شوند.آنها تلاش می کنند تا قبل از اینکه دیر بشود، توجه پدرشان را جلب کنند.