آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
2019
دختری نوجوان به نام یی، بر روی بام خانه خود با هیولایی موسوم به مرد برفی مواجه میشود. در ادامه، یی تلاش میکند که این هیولا را نزد خانوادهاش بازگرداند. البته او در تلاش برای تحقق این هدف، با موانعی مواجه میشود که...
هنگامی که ربات ها، یک شهر بسیار بزرگ و پیشرفته را تحت کنترل خود در می آورند، گروهی از حیوانات خانگی لوس و از خود راضی، باید تمامی اختلاف نظرهایشان را کنار بگذارند تا ب...
فرزاد یه تن لشه که نمی دونی با مشت بزنی تو دهنش یا بغلش کنی. زنش و دوست فابریکش کیوان، تنها کسایی هستن که میتونن تحملش کنن. یه شب بعد از مهمونی، میخوان دسته جمعی برگردن خونه، ولی کسی نمیدونه این دفعه فرزاد چه گندایی زده
داستان مستند در مورد یک پنگوئن آدلای به نام استیو هست که به همراه میلیون ها مرد همسایه در فصل بهار یخی قطب جنوب به تلاش برای ساخت یک لانه مناسب کمک می کند، یک شریک زندگی پیدا می کند و یک خانواده را تشکیل می دهد.
این سریال در مورد زندگی یک جاسوس به نام الی کوهن است که...
گلسا دختری ۱۶ ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد
داستان درباره مردی است که می خواهد خانه اش را بازسازی کند. او بعد از آن که مقدار زیادی پول بدست می آورد، تصمیم می گیرد که این کار را با کمک دوستانش انجام دهد. اما با مشکلاتی روبرو می شود.
کودکان از این که برنی بازگشته است هیجان زده هستند اما یک دشمن قدیمی، ویسنتون، نیز از این اتفاق خوشحال است. وینستون قصد دارد این دلفین با استعداد را بدزدد. اکنون کوین و هالی باید قبل از این که دیر شود برنی را نجات دهند.
ابلا یک نانوایی محلی متوسط را از خانه خود در کازابلانکا اداره می کند، جایی که او با دختر 8 ساله خود واردا به تنهایی زندگی می کند. وقتی سامیه، یک زن باردار جوان، در خانه آنها را می زند، ابلا تصور نمی کند که زندگی او برای همیشه تغییر کند.
این فیلم داستانی را در سه قسمت روایت می کند؛ داستان یک موسیقی به نام "چمپا باتامبانگ". این فیلم نشان می دهد که این موسیقی در زندگی سه نسل متفاوت چه تاثیری بر جای گذاشت...
«مایا» و بهترین دوستش «دینی» تلاش میکنند تا از پس مشکلات زندگی در شهر برآیند.اما مایا به زودی متوجه میشود که میتواند از خانواده ثروتمند خود اموالی به ارث ببرد.بنابراین آنها بی خبر از خطراتی که پیش رویشان است به زادگاه مایا برمیگردند.