خانم پووه، روزنامهنگاری سیاسی که به دلیل رسوایی به بخش فوتبال منتقل شده، مأمور میشود تا کارزار انتخاباتی ریاستجمهوری در حال انجام را پوشش دهد. نامزد پیشتاز، وارث پنجاهساله یک خانواده قدرتمند فرانسوی و تازهکار در سیاست است. اما خانم پووه که گذشته نهچندان بیعیب این نامزد را به یاد دارد، وارد تحقیقاتی میشود که به همان اندازه که شگفتانگیز است، پرشور نیز میباشد.
کمدی
مارگوت استون، معمار برجستهای از نیویورک، زندگیاش را با دقتی بینقص و منظم همچون یک نقشه معماری میسازد. اما همه چیز وقتی که به او خبر میدهند در آستانه کریسمس، یک عمارت باستانی در شهری کوچک و دنج به نام پلامهیل انگلستان از سوی یک عمه بزرگ به او ارث رسیده، به هم میریزد. سفر به این عمارت هزاران داستان نهفته و اتفاقات غیرمنتظرهای را برای او به ارمغان میآورد که زندگیاش را به کلی تغییر خواهد داد.
زنی کار خود را متوقف می کند تا یک مادر خانه نشین شود، اما به زودی زندگی خانگی او تغییری سورئال پیدا می کند.
نگرانی گرومیت از این که والاس به اختراعاتش بیش از حد وابسته شده، زمانی به اثبات میرسد که والاس یک "گنوم هوشمند" اختراع میکند که به نظر میرسد ذهن خود را پیدا کرده است. وقتی مشخص میشود که ممکن است یک شخصیت انتقامجو از گذشته در حال هدایت اتفاقات باشد، این وظیفه گرومیت میشود که با نیروهای شوم مبارزه کرده و استاد خود را نجات دهد... وگرنه ممکن است والاس دیگر نتواند هیچ اختراعی انجام دهد!
ریکاردو در سال 1994، رویای فیلمساز شدن را کنار گذاشت. او که در بیست و چهار سالگی به نظر میرسید سرنوشت خود را پذیرفته است، زندگی در جامعهای مصرفی و ناشناس. دیگر هیچ امیدی به تبدیل شدن به یک هنرمند نداشت. اما زمانی که رادیو-کانادا با او تماس گرفت و درخواستش را در بین فینالیستهای برنامهی 'La Course' سال 1994-95 انتخاب کرد، شعلهای دوباره در دل او روشن شد. شاید هنوز فرصتی برای دنبال کردن رویایش وجود داشته باشد.
تاکاگی که اکنون به یک مربی حرفهای تبدیل شده است، به مدرسهی قدیمیش برمیگردد، جایی که نیوشیکاتا، همکلاسی سابقش که روزگاری هدف شوخیهایش بود، حالا معلم تربیت بدنی شده است. اما هنوز هم همان بازیهای قدیمی ادامه دارد، و رابطهی آنها حالا به شکلی جدید و پر از شوخیهای شیرین و دلنشین شکل میگیرد.
یک ستاره بینالمللی فیلمهای اکشن به نام جکی (با بازی جکی چان) به همراه دستیار خود، درگیر یک عملیات خطرناک برای نجات یک پاندای دوستداشتنی به نام هوهو میشود و…
پلیس سواثی و اوماش را مورد بازجویی قرار میدهد، در حالی که باجگیر جدیدی ظاهر میشود. هذیانهای حسن سوالاتی را برمیانگیزد و سرنخهای جدیدی به دست میدهد.
آلفونسو ۱۱ ساله، وارث دن کیشوت، به همراه سه خرگوش خیالی و موسیقاییاش به پانچو و ویکتوریا میپیوندد تا شهر محبوب خود، لا مانچا، را از طوفانی عظیم نجات دهند.
عمو هوآ، که سالها در خیابان قدیمی زندگی کرده بود، در میان همسایگانش احترام زیادی داشت و همیشه از طریق فروش عتیقهجات امرار معاش میکرد. در مواجهه با مشکلات، پیدا کردن عمو هوآ تقریباً به یک اصل زندگی برای همسایگان این محله تبدیل شده بود. اما با ورود شرکت املاک و مستغلات، خیابان قدیمی توسط گروه محلی "اژدهای سبز" به زور تخریب شد. در این میان، شش جسد، هفت گذرنامه و تعدادی اسلحه بهطور تصادفی در داخل دیوار مغازه عتیقهفروشی عمو هوآ پیدا شد که همه را شوکه کرد. همه این ماجراها توسط پیرمردی به نام کائو، یک ولگرد در خیابان قدیمی، دیده شد. در همین حال، عمو هوآ توسط یک سازمان مرموز به رهبری آ جی تحت تعقیب قرار گرفت.rnعمو هوآ واقعاً چه کسی است؟ همه چیز پیچیده و گیجکننده شده است.
مردی که پس از سالها از زندان با شرط آزادی بیرون آمده، حالا شغل عجیبی پیدا کرده است، او باید از یک میلیونر ثروتمند که فقط توانایی حرکت چشم ها را دارد، مراقبت کند.
سونیک، ناکلز و تیلز بار دیگر برای مقابله با دشمنی قدرتمند و جدید به نام شدو متحد میشوند؛ یک شرور مرموز با قدرتهایی که مانندش را هرگز پیش از این ندیدهاند. با برتری تواناییهای شدو، تیم سونیک ناچار است به دنبال یک اتحاد غیرمنتظره بگردد.
روث، مایک و رمی درگیر یک مسابقه نفسگیر با پلیس میشوند تا از کشف شواهدی که میتواند نقشه سرقت را به خطر بیندازد جلوگیری کنند.