فلش خود را در یک جدول زمانی متناوب و جنگ زده میبیند و با نسخههای دیگری از قهرمانان همکارش متحد میشود تا به خانه بازگردند و خط زمانی را بازیابی کنند.
اکشن
در سریال آخرین بازمانده از ما : جوئل و الی، زوجی که از طریق سختی دنیایی که در آن زندگی میکنند به هم متصل شدهاند، مجبور میشوند شرایط وحشیانه و قاتلان بیرحم را در سفری در سراسر آمریکای پس از همهگیری تحمل کنند.
درگیری بین مالکان دالیت و کاما که بر اساس کشتار کرامچدو است و در سال 1985 اتفاق افتاد…
یک فیلم اکشن به زبان هندی، به کارگردانی شکر سوری و تهیه کنندگی مشترک آشوک مونشی و شاینا ناث تالدار با نام شرکت سینمایی داشاکا توسط داشاکا فیلمز و رسانه ای جی ارائه شده است.
کالیان خواهری دارد که بدون اجازه کالیان با مرد جوانی ازدواج می کند و با همسرش به کلکته نقل مکان می کند و در آنجا با تهدیدهای ناشناخته ای روبرو می شود. به زودی برادرش کالیان به کمک می آید…
یک شوالیه جوان و یک اژدها به نام دراگو ، که اکنون زندگی آنها با یک قلب مشترک است ، برای محافظت از لانه ای پر از تخم های اژدها در برابر یک جادوگر شرور ، نیروهای خود را متحد می کنند و همچنین نفرینی را که بر دراگو اعمال می شود ، لغو می کنند.
انتقامجویان که از هم گسسته اند، دوباره با هم متحد می شوند و به نیروهای نگهبانان کهکشان می پیوندند تا با تانوس که به دنبال تصاحب همه ی سنگهای ابدیت و حکمرانی بر فضا، زمان و واقعیت است ، مقابله کنند. اما…
در قسمت چهارم انتقام جویان سری فیلم های اکشن و جذاب بعد از پودر تمام انتقام جویان شخصیتی پیدا میشوند. و تاریخ را به عقب برمیگرداند و تمام انتقام جویان را از مرگ نجات میدهد
الی معتقد است که یک هیولا در زیرزمین خانه اش زندگی می کند و سعی می کند روح الی را بدزدد.
یک دختر دوازده ساله توسط یک اسب نر سیاه جادویی به دنیای عرفانی آلبیون" منتقل می شود؛ جایی که متوجه می شود که او به تنهایی کلید نجات کل یک نژاد است."
یک امپراتور شیطانی از قلمرویی به نام Outworld قلمرو زمین را هدف بعدی خود برای حمله قرار می دهد. اگر امپراتور معروف به شاو کان به زمین حمله کند ، دیگر زمینی وجود نخواهد داشت زیرا ارتش او در پی حمله شان چیزی جز ویرانی باقی نمی گذارند.
در اعماق کوه دوور، چیزی غول پیکر پس از هزار سال اسارت از خواب بیدار می شود. این موجود همه چیز را در مسیر خود نابود می کند و به سرعت به اسلو نزدیک می شود.
راغاوا در لکنوو به همراه پسرش آرجون زندگی می کند و سر آشپز در واحد پذیرایی براهمین است. او وجودی مسالمت آمیز دارد و بهترین ها را برای پسرش می خواهد. به نظر می رسد همه چیز خوب پیش می رود ، تا زمانی که اسکلت هایی از گنجه او بیرون می آیند و او مجبور می شود آواتار اصلی خود را بگیرد.