ادوارد بروکس، دانشجوی دانشگاه کمبریج، روی یک پروژه تحقیقاتی محرمانه کار میکند که هرجومرجی غیرقابل تصور به دنبال دارد.
درام
وقتی کوتارو بهطور تصادفی آتشی به پا میکند، خواهرها به خانه کودکیشان برمیگردند تا اوضاع را مدیریت کنند، همراه با بحثهای فراوان و خندههای بیپایان.
بازرس ارشد ژانت کیلبرن در جستجوی یک قاتل است که او را به دکتر سوفیا کریون میرساند.
درباره ارتباط شخصیت هاى اصلی فیلم با زادگاه، خانواده، سیاست و هویت گمشدهشان در شرایط اجتماعی جامعه است. فیلم درباره خانوادهاى از هم پاشیده است که هرکدام در گوشه اى از دنیا زندگى مىکنند. اما داستان زمانی جدی میشود که بیژن و همکارانش در انتخابات شکست می خورند و بیژن دچار عارضه مغزی میشود. این بهانه ای میشود تا مریم او را به پیش خود در قشم و به فضایی دور از سیاست منتقل کند…
دانیال (محمدرضا فروتن) دانشجوی شهرستانی در دانشگاه دچار مشکلات متعددی میشود. مهتاب (میترا حجار) همشاگردی او پدرش را متقاعد میکند که با دانیال ملاقات کند اما موردی پیش میآید که…
یک فوتبالیست جوان و آیندهدار باید میان دنبال کردن رؤیای موفقیت در فوتبال و بازگشت به دانشگاه برای حمایت از خانوادهاش یکی را انتخاب کند.
داستان دو قلب جوان را روایت میکند که در مسیر عشق به هم میرسند. این سفر، شما را از میان هفت مرحله عشق عبور میدهد. ترانه اصلی «قلبی» عناصر معنوی عشق را توصیف میکند. همانطور که در ایمان هیچ اجباری نیست، در عشق نیز هیچ اجبار و فشاری وجود ندارد
در اواخر دهه ۱۹۴۰ ایتالیا، مادری تصمیم دشواری میگیرد و پسرش را به شمال میفرستد، جایی که او نگاهی به زندگی جدیدی دور از فقر میاندازد.
جوانی از یک شهر کوچک معدنی با خانوادهای ثروتمند و گذشتهای مشکوک درگیر میشود.
اینها سالهای جنگ جهانی اول است و دکتر استفانو زورزی روزهای خود را در درمانگاه معافیت در یکی از شهرهای بزرگ شمال ایتالیا میگذراند، جایی که نه تنها از سربازانی که از کشتار جبهه بازمیگردند مراقبت میکند، بلکه با شبیهسازی و خودآزاری کسانی که امیدوارند معاف شوند، مبارزه میکند و آنها را به دادگاه نظامی میفرستد. اگرچه استفانو تمام تلاش خود را برای درمان سربازان و بازگرداندن آنها به جبهه میکند، دکتر جولیویو فارادیو آنها را بیمار میکند یا به آنها کمک میکند تا خود را بهاندازه کافی زخمی کنند که معاف شوند. این دو پزشک که در دانشگاه با یکدیگر تحصیل کرده و دوستان صمیمی بودهاند، نه تنها بهطور مخفیانه در سطح حرفهای با یکدیگر به رقابت میپردازند، بلکه در سطح احساسی نیز با هم رقابت دارند: هر دو به آنا، پرستار شجاع و با شخصیت قوی، مرتبط هستند. اما زمانی که اپیدمی بزرگ تب "اسپانیایی" در سال ۱۹۱۸ فرا میرسد، زمان عشق، سیاست و علم بهطور خطرناکی با یکدیگر درهم میآمیزند...
در پی یک سرنخ، جیکوب به جستجوی یک شکارچی جایزهگیر میپیوندد. بریگام یانگ وارد فورت بریجر میشود. سارا، دوین و آیزاک با شرارت روبهرو میشوند.
این فیلم که بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده است، داستان الهامبخش پسری ۱۲ ساله را روایت میکند که پس از جدا شدن از خانوادهاش بر اثر یک طوفان سریع، باید برای زنده ماندن در ماجراجویی نُه روزهاش در جنگلهای دورافتاده ایالت مین تلاش کند.
در تلاش برای دستیابی به رؤیای همیشگیاش برای نویسنده شدن، یومی گام جسورانهای برمیدارد و شغل خود را ترک میکند تا بر آمادهسازی برای یک مسابقه رماننویسی تمرکز کند. از سلول برنامهریز که با دقت برنامه زمانی نوشتن را تنظیم میکند، تا سلول نویسنده که بیوقفه در جستجوی الهام است، و سلول خسیس که مراقب بودجه است، هر سلول با تمام توانش برای حمایت از یومی و آرزوهایش تلاش میکند. اما وقتی نگرانیها درباره آینده افزایش مییابند، سلول اضطراب بزرگتر و سایهافکنتر میشود و اراده یومی را زیر سؤال میبرد. حتی سلول عشق که زمانی شیرین و امیدوار بود، تلخ و بدبین میشود زیرا رابطه او با بابی دچار مشکلاتی میشود. با شدت گرفتن درگیریها میان سلولها، دهکده سلولها با بحرانی روبهرو میشود که پیش از این هرگز مانند آن را تجربه نکرده بود…