هامپتی دامپی به شکل عروسکی بازگشته است که متعلق به زنی مبتلا به زوال عقل است که شروع به یادآوری گذشته تاریک خود می کند...
ترسناک
ری والر بازیکن سابق بیسبال که به دلیل یک بیماری دژنراتیو مجبور به بازنشستگی زودهنگام شده است به همراه همسر و دو فرزندش به خانه جدیدی نقل مکان می کند. ری مخفیانه با امید به بازگشت به توپ حرفه ای، برخلاف احتمالات، ایو را متقاعد می کند که استخر درخشان حیاط خلوت خانه جدید برای بچه ها سرگرم کننده باشد و فیزیوتراپی برای او فراهم کند. اما یک راز تاریک در گذشته خانه نیروی بدخواهانه ای را آزاد می کند که خانواده را به اعماق وحشت اجتناب ناپذیر می کشاند.
شیفتگی مردی به طراح کتش سبب میشود تا زندگیاش را از بین برده و به خلاف روی بیاورد...
یک زن جوان و باردار باید بفهمد که چگونه قبل از اینکه شوهرش به خودش یا خانوادهاش آسیب برساند، عادتهای کابوسآمیز راه رفتن در خواب را متوقف کند.
داستان یک جن گیر قلابی به نام دکتر چئون است که مامور رسیدگی به پرونده دختری می شود که به شدت تسخیر شده است.
قهرمان داستان و دوستانش کیسه ای پر از پول و جواهرات را در یک خانه ییلاقی خالی از سکنه پنهان می کنند تا پلیس را رها کنند. هنگامی که او برای پس گرفتن کیف می رود، یک روح او را وادار می کند تا یک بازی بقا را انجام دهد تا با کیف آن را ترک کند.
گزارشگر Na-yeong و شریک زندگی او یک سری از مرگ های مرموز و یک پرونده گیج کننده را بررسی می کنند که در آن منبع او گفته می شود در زمان مصاحبه آنها قبلاً مرده بود. آنها در نهایت با یک حقیقت وحشتناک روبرو می شوند.
زن جوانی که با استفاده از جادوی سیاه همسر پسر عمویش را تهدید می کند.
زوجی از یک دوست قدیمی بسته ای مرموز دریافت می کنند.
کارآگاهی که در تعقیب یک مظنون به قاتل کودک بود، به دلیل این جنایت دستگیر شد، اما پس از یک خطای اداری آزاد شد. کارآگاه مادر کودک مقتول را برای اجرای عدالتی که سیستم حقوقی نمی تواند ارائه کند، استخدام می کند.
به اندازه کافی بد است که سامانتا و کلارا دانشآموزان مدرسه شبانهروزی نمیتوانند برای تعطیلات به خانه بروند، اما وقتی یک باند قاتل به درب خانهشان میرسد - درست در زمان کریسمس - همه چیز تغییر میکند.
مایک (وایت) و آوا (دوک) که به تازگی ازدواج کرده اند، به خانه جدیدی نقل مکان می کنند که قرار است شروع های جدیدی را آغاز کنند، اما یک شر تاریخی که سال ها محبوس شده است، در شرف رهایی است و رابطه و زندگی آنها را خراب می کند.
آج شروع به خواب دیدن مرگ والدینش می کند. او تصمیم می گیرد به همراه برادرش و خانواده برادرش به محل کشته شدن آنها برگردد. اما افسانه ها می گویند چیزی مرموز در این جنگل ها پرسه می زند.