زنی در سیارهای دورافتاده از خواب بیدار میشود و درمییابد که اعضای خدمه ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیقات او دربارهی آنچه رخ داده، زنجیرهای هولناک از اتفاقات را به راه میاندازد.
ترسناک
اما شغلی بهعنوان مراقب یک زن سالخورده و فراموشکار قبول میکند. اتفاقات عجیبی در خانه شروع به رخ دادن میکند. آنچه اما نمیداند این است که خانه یک راز ترسناک را پنهان کرده است.
پسری دچار کابوسهای وحشتناکی میشود که در آنها هیولایی درون کمد کمین کرده است. اما در میان ترسهایش، پدرش نیمهشب ظاهر میشود تا به او کمک کند با وحشتهایش روبهرو شود. با این حال، پسر کمکم به ماهیت واقعی این ظاهر شدنها شک میکند و ناچار میشود با حقیقتی تلخ دربارهی سرنوشت پدرش و نیروی شومی که او را تهدید میکند، روبهرو شود.
یک گروه مستندساز به همراه تیمی از شکارچیان آماتور ارواح برای بررسی یک هتل تسخیرشده راهی آنجا میشوند. اما در پایان، چند نفر از آنها زنده خواهند ماند؟
پس از مرگ همسرش، رامونا که حالا بیوه شده، برای بزرگ کردن دو فرزندش تلاش میکند، اما با ورود زنی مرموز که تواناییهای ماورایی دارد، با چالشهای تازهای روبهرو میشود.
درماندگی دو راهبه را وادار میکند تا مراسم جنگیریای را انجام دهند که هیچ راهبهای نباید به آن دست بزند. در حالی که کودکی تسخیرشده در چنگال شر گرفتار شده و کلیسای کاتولیک با آنها مخالفت میکند، آنها خود را درگیر این آیینهای ممنوعه و خطرناک میکنند و ارواح جاودانشان را به خطر میاندازند. اکنون باید با عواقب هولناک این عمل گناهآلود روبهرو شوند، اما یک هدف برایشان باقی مانده است: این پسر باید به هر قیمتی نجات یابد.
پدری به همراه دخترش در راه یک سفر آخر هفته، بهطور تصادفی با یک تکشاخ برخورد کرده و آن را میکشند. در مقصد، رئیس میلیاردر پدر قصد دارد از ویژگیهای شفابخش معجزهآسای این موجود افسانهای سوءاستفاده کند.
وال، یک سخنران انگیزشی، پس از مرگ مادرش دچار خارش شدیدی در سر میشود که زندگی او را مختل میکند. هرچه وسواس او به خاراندن بیشتر میشود، ترسها و خاطرات سرکوبشدهی او آشکار شده و واقعیت و توهم در هم میآمیزند. این ماجرا او را به مرز جنون میکشاند و نشان میدهد که شاید چیزی فراتر از ذهنش او را کنترل میکند....
یک جامعهستیز بینهایت عاشقپیشه از یک بیمارستان روانی فرار میکند و به خانهی یک ستارهی پاپ دههی نود حمله میکند. او فقط میخواهد دوست داشته شود؛ اما او فقط میخواهد زنده بماند.
در طول یک زمستان سخت در قرن نوزدهم، ساکنان یک دهکده دورافتاده شاهد غرق شدن یک کشتی خارجی هستند. در این میان یک بیوه به نام ایوا به همراه سایر ساکنان دهکده باید انتخابی سخت انجام دهند، اینکه یا خدمه کشتی غرق شده را نجات دهند یا آخرین غذای باقیمانده خود در زمستان را برای زنده ماندن نگه دارند...
پدری محبتآمیز برای جشن تولد پسرش یک لباس دلقک پیدا میکند، اما متوجه میشود که این لباس بخشی از یک نفرین شیطانی است که پوشندهاش را به یک قاتل تبدیل میکند.
دلقک دست و پا چلفتی و بیمزۀ ریچارد "استیچیز" گرندل در جشن تولد دهمین سالگرد تام کوچک سرگرمی میکند، اما پسر و دوستانش با استیچیز شوخی میکنند و بند کفشهایش را گره میزنند. استیچیز لیز میخورد، میافتد و میمیرد. شش سال بعد، تام برای دوستانش جشن تولدی در خانه برگزار میکند، اما استیچیز زنده میشود تا نوجوانان را تعقیب کند و انتقام مرگش را بگیرد.
شوالیهای بیباک به سرزمینی مرگبار قدم میگذارد تا روح برگزیده را نجات دهد. در برابر جادوگران، شیاطین و دشمنانی بیرحم میایستد و درمییابد که بازگشت او ممکن است باعث آشوب شده و بشریت را به نابودی بکشاند.