یک آشپز آماده در یک برنامه آشپزی پس از کناره گیری سرآشپز مشهور در کانون توجه قرار می گیرد. فیلمبرداران ناز استرالیایی هم نقش کلیدی در زندگی عاشقانه و هم در زندگی کاری او دارند.
رمانتیک
یک زن بدون فرزند با دختر جوان نامزدش پیوند عمیقی برقرار می کند.
اولیویا، که پس از جدایی با بلاک نویسنده دست و پنجه نرم می کند، به امید الهام گرفتن به تعطیلات گرمسیری می پردازد و با شاهزاده الکساندر ملاقات می کند، که برای ازدواج با خانواده سلطنتی به فاصله ای از وظیفه خود نیاز دارد.
سرنوشت جیانی اغواگر سریالی با ملاقات با کیارا، زنی زیبا که تصادف کرده و فلج است، تغییر می کند.
هلن و متیو سال هاست که در کنار هم خوشبخت بودند. پیوند بین آنها عمیق است. هلن در مواجهه با یک تصمیم به تنهایی به نروژ سفر می کند تا به دنبال صلح باشد و با وبلاگ نویسی که در اینترنت پیدا کرده است ملاقات کند.
آنا و سباستین را دنبال می کند، همکاران کاری که مشتری به اشتباه تصور می کند زوج هستند و اکنون باید ظاهر خود را حفظ کنند تا بزرگترین مشتری خود را ناامید نکنند.
یک کارگردان موفق فیلم کریسمس زمانی که یک مدیر خوش تیپ شبکه ظاهر می شود و تهدید به توقف تولید آخرین فیلمش می کند، شروع به زندگی در فیلم کریسمس خود می کند.
اگوس، یک نویسنده فیلم، با دوست دوران دبیرستان خود و عشق اولش، هانا، که هنوز به دلیل از دست دادن شوهرش غمگین است، دوباره ملاقات میکند. او میخواهد او را متقاعد کند که دوباره عاشق شود و...
پدر پروانه در زندان است و از طریق گوشی فرهاد، یکی از هم بندهایش، با دخترش در ارتباط است. پس از مدتی، فرهاد و پروانه به هم علاقه مند می شوند و این آغاز ملاقات های آن ها و شروع ماجراها است. «ملاقات خصوصی»، توانسته سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در چهلمین جشنواره فیلم فجر از آن خود کند و همچنین برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه از بیست و دومین جشن حافظ و انجمن منتقدان فارسی زبان شده است.
وقتی سرنوشت شارلوت و خانوادهاش را تنها چند روز قبل از کریسمس به خانه دوست قدیمیاش، جکی میرساند، او از فرصت استفاده میکند و ثابت میکند که زندگی دوست قدیمیاش آنقدرها که در خبرنامه تعطیلاتش به نظر میرسد شگفتانگیز نیست.
داستان یوژنی، آشپزی محترم، و دودین که در 20 سال گذشته برایش کار کرده است...
فران که دوست دارد به مردن فکر کند، پسر جدید را در محل کار می خنداند، که منجر به قرار ملاقات و موارد دیگر می شود. اکنون تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است...
وقتی پدر ویتنی مجروح میشود، او به خانه باز میگردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که از نظر مالی مشکل دارد کمک کند. او در آنجا با آستین، زمین بان خوش تیپ ملاقات می کند و با اکراه وارد مسابقات سالانه می شود تا بتواند کیف پول را به دست آورد.