بعد از اینکه به یکی از همکاران ارشد یک زن جوان که چشمانی روشن داشته حمله می شود، شغلی که برای او یک شغل رویایی بود تبدیل به یک کابوس می شود؛ چرا که آن فرد سعی می کند حرفه خود را حفظ کند تا اینکه ...
ترسناک
پس از مرگ ناگهانی مادرش، مردی ملایم اما مضطرب با تاریکترین ترسهایش روبرو میشود و اودیسهای حماسی و کافکیایی را در بازگشت به خانه آغاز میکند.
در پاسادنا، کالیفرنیا در سال 1969، یک زوج جوان مکزیکی با عجله به خانه ی شان سن دنا (فلور ماریا شاهووا) می روند. 3 روز پیش، پسر این زوج، جواهرات یک گروه دوره گرد و کولی را دزدیده بود. از آن موقع به بعد، آن پسر از دیدن و شنیدن چیزهایی از خارج این زمین شکایت می کرد. سن دنا سعی می کرد تا به آن پسر از طریق جلسات احضار روح کمک کند. اما او و پدر و مادر آن پسر فقط با وحشت می توانستند تماشا کنند چون آن پسر قبل از این که با دست هایی اهریمنی به سوی جهنم کشیده بشود از بالای بالکن به وسیله ی یک نیروی نامرئی پرتاب شد....
«اسکار» پسربچه ترسوی 12 ساله در آرزوی انتقام است. او عاشق «الی» میشود که دختر منحصر بفردی است. این دختر از نور خورشید و همینطور خوردن غذا دوری می جوید. الی به اسکار توانایی انتقام میدهد اما وقتی پسر متوجه میشود که او باید برای زنده ماندن خون بقیه را بمکد در دو راهی انتخاب قرار میگیرد.
Bhediya در جنگل های Arunachal، داستان Bhaskar، مردی است که توسط یک گرگ گاز گرفته می شود و شروع به تبدیل شدن به موجود می کند. همانطور که باسکار و دوستانش سعی می کنند پاسخی پیدا کنند، یکسری چرخش ها، چرخش ها و خنده ها به وجود می آید.
در روز اعدام برنامه ریزی شده، یک قاتل زنجیره ای محکوم به ارزیابی روانپزشکی می شود که طی آن ادعا می کند که یک شیطان است و در ادامه ادعا می کند که قبل از اتمام زمان آنها، روانپزشک مرتکب سه قتل می شود ...
مردی که به مخفیگاه انزوا رفته است توسط رویاهای زنی که دوستش دارد و موجودی مرموز در جنگل های مجاور تسخیر شده است.
در آستانه روز داوری، آدمخوارهای درنده، دو زن ولگرد جوان را می ربایند که رازی تکان دهنده را در خود دارند - آنها خون آشام های باستانی هستند. پس از یک درگیری خونین، خون آشام ها به طور ناگهانی با یک بحران آخرالزمانی مواجه می شوند.
یک دانشجوی سال اول کالج نسبت به صاحب قبلی لپ تاپ مدرسه خود وسواس پیدا می کند.
خانواده ای که در یک دکل در حال فروپاشی در باجا گیر افتاده اند، با یک کوسه مگالودون انتقام جو روبرو می شوند.
پس از اینکه یک ویروس همه بزرگسالان زمین را می کشد، کودکان رقیب برای کنترل یک پارک متروکه مبارزه می کنند.
سنت وینسنت قصد دارد یک فیلم مستند درباره موسیقی خود بسازد ، اما هنگامی که او دوست صمیمی خود را برای کارگردانی استخدام می کند ، مفاهیم واقعیت ، هویت و اصالت به طور فزاینده ای تحریف و عجیب می شوند…
اتفاقات عجیب و غیرقابل توضیح در یک کارخانه قدیمی رخ می دهد. دو مامور امنیتی باید با واقعیت کنار بیایند: تیفانی به عنوان یک مادر آینده و جوی که مخفیانه عاشق او است. اما یک نفر برای هر دو و همچنین تیف برنامه های دیگری دارد...