وسترن

 سه قانون‏شکن به نام‏هاى  رابرت ،  پدرو  و  ویلیام  به بانکى دستبرد می‏زنند و سپس براى فرار از دست کلانتر، آواره‏ ى دشت و بیابان می‏شوند. تا این که به طور اتفاقى به زن باردارى بر می‏خورند. زن، فرزندش را به دنیا می ‏آورد و پیش از مرگ از سه مرد میخواهد که جان کودک را نجات دهند…

متئو (با بازی مارلون براندو) به دنبال باز پس گیری اسب خودش میباشد که توسط یه تبهکار مکزیکی به سرقت رفته است…

سال 1874 وایلد بیل هیکاک که مدام حمله یک بوفالوی سفید را در کابوس هایش میبیند به غرب باز میگردد تا به دنبال طلا بگردد. در همین بین رئیس قبیله  سو  به دهکده شان بر میگردد و می فهمد نوزادش را یک بوفالوی سفید کشته است. او برای باز پس گرفتن نام پر آوازه ی خود، به سفری برای کشتن آن بوفالوی سفید عازم میشود تا جسد دخترش را در پوست آن جانور بپیچید…

یک هفت‌تیرکش کهنه کار به نام کول تورنتن، با کمک دوست قدیمی اش “هارا”، به مقابله با سلطان گله داری، “بارت جیسن” و هفت‌تیرکش های تحت فرمانش بر می آید…

جیم داگلاس که در جستجوی چهار تبهکاری است که همسرش را به قتل رسانده اند، آنها را در زندان و در آستانه اعدام شدن پیدا می کند. در حالیکه او منتظر است تا مراسم اعدام را تماشا کند، آنها موفق به فرار می شوند و …

تگزاس، دهه ى 1850. ماتیلدا زاکارى، با سه پسرش بن، کش و اندى و دخترخوانده ‏ى خود، ریچل در یک مزرعه‏ ى دام‏دارى زندگى میکند. روزی سروکله‏ ى مرد عجیب و غریبى به نام ایب، در منطقه پیدا میشود که ادعا میکند ریچل سرخ‏پوست است…

داستان در مورد یک پیرمرد غربی است که برای کشتن یک مرد 60 ساله برمی خیزد و…

 یک پسر بعد از کشته شدن پدر و مادرش در صدد انتقام گرفتن از یانکیهاست و در این راه با یک سیاهپوست بنام آیزاک (جیم براون) همراه میشود تا انتقام خود را از آنها بگیرد…

خانم دکتر “آنی واتسون” که باردار است پیش بهترین دوستش “بلیندا اونز” که یک پزشک ماما هست می رود از طرفی مادر شوهر “آنی” یک مامای سنتی است و هر دوی آنها میخواهند به روش خودشان در بدنیا آمدن فرزند “آنی” کمک کنند

یک غریبه در مقابل گله داری بزرگ و پسر دیوانه او قرار گرفته و برای بزرگترین رقیب او مشغول بکار می شود…

چهار مرد در غرب وحشی تلاش میکند گروهی از مردم را از دست آدمخواران نجان بدهند.

یک پدر تنها به همراه برادر بزرگترش تصمیم می گیرند تا به یک بانک دستبرد بزنند و با پولی که از آنجا می دزدند، مزرعه خانوادگیشان در تگزاس را نگه دارند و بدهی های خود را پرداخت کنند. اما در همین حین دو رنجر تگزاسی نیز به دنبال گرفتن این دو برادر هستند…

ال اندرسون ناچار میشود جایگزینی برای گله دار خود که او را برای بیوستن به جویندگان طلا ترک کرده بود پیدا کند تا مراتع بالای 400 مایل خود را به او بسپارد. ان بترسون پیشنهاد میدهد تا از پسران مدرسه برای این کار استفاده کند. اندرسون از مدرسه بازدید میکندا اما بسران او را متقاعد نمیکنند. صبح روز بعد تعدادی از پسران مراتع اندرسون را به سوار کار نشان می دهند. اندرسون قابلیتهای پسر را برای اسبداری تسن میکند سیمارون با سردسته بسر بچه در گیر میشوند با وجود انکه اندرسون توانای های او را تائید میکرد اما به دلیل عصبانیت ذاتی اش او را بیرون میکند. و ناچار میشود گروه پسران را استخدام کند