وقتی گروهی از دوستان در خانهای که با یک قتل عام وحشیانه مشخص شده بازی میکنند، روح شیطانی را آزاد میکنند و به شیوههای وحشتناکی شروع به مرگ میکنند. اکنون، بازماندگان باید کنار هم بچسبند تا اسرار تاریک خانه را کشف کنند و به خونریزی پایان دهند.
امید با خوشحالی تولدش را همراه با همسر و خانوادهاش در ویلا زیبایی نزدیک به دریای خزر جشن میگیرد. یک تماس تلفنی از همسر سابق امید، جشن را متوقف میکند، چرا که او خبری شوکهکننده میدهد که تهدید میکند زندگی جدیدی که او در تلاش است بسازد را به هم بریزد.
در خلاصه داستان این فیلم مهیج و رازآلود آمده است ، گروهی از دوستان به آینهای برخورد میکنند که به عنوان درگاهی برای یک مالتی ورس عمل میکند ، اما به زودی متوجه میشوند که وارد کردن دانش از طرف دیگر برای بهبود زندگی آنها عواقب خطرناکی را به همراه دارد و…
گروه بچههای بد در شب هالووین برای سرقت یک طلسم ارزشمند وارد یک عمارت ترسناک و نفرین شده، میشوند. اما زمانی که با یک دشمن خطرناک ماورایی روبرو میشوند که در حال محافظت از این گنج ارزشمند است، شب هالووین برای آنها تبدیل به یک کابوس واقعی میشود و…
من پنگوئن گمشده ای از آلودگی نفتی دریا نجات پیدا می کند و زندگی ماهیگیر دلشکسته ای را زیرورو می کند. طولی نمی کشد که آن دو دوستانی جدانشدنی می شوند و حتی اقیانوس وسیع هم نمی تواند میان آن ها جدایی بیندازد.
یک جوان سیاهپوست بااستعداد و محروم از امکانات از نیوآرک به دانشگاه ییل میرسد، اما سایهها و بیعدالتیهای گذشتهاش آینده او را به خطر میاندازند.
هدر پس از سالها کارلا را ملاقات میکند و پیشنهادی کاملاً غیرمنتظره به او میدهد که میتواند زندگی هر دوی آنها را برای همیشه تغییر دهد.
رومینا، یک وکیل کنترل کننده، خواهان محبت دخترش است. او برای یک سگ الکلی در حال بهبودی در ازای نقش دوست پسر تقلبی اجاره می دهد. به طور غیر منتظره، ممکن است واقعی شود.
در مورد یک قاتل قراردادی کهنهکار به نام جو فلود (با بازی دیو باتیستا) است که وقتی متوجه میشود به یک بیماری کشنده مبتلا شده، دستور کشتن خودش را میدهد. اما زمانی که متوجه میشود تشخیص پزشک نادرست بوده است، باید با ارتشی از همکاران قاتل که برای کشتن او استخدام شدهاند، مقابله کند و…
برای فرار از پلیس پس از سرقت، دو خواهر و برادر جدا شده در یک خانه مزرعه ای دراز می کشند که آنها را در زمان دیگری پنهان می کند. در آنجا آنها با نیروی اسرارآمیزی برخورد می کنند که پیوندهای خانوادگی آنها را به نقطه شکست غیرطبیعی سوق می دهد.
هیون-او با اون-هو دیدار میکند، اما او هیون-او را نمیشناسد و میگوید که اون-هو نیست. در این بین، هه-ری و جو-یون به
نویسنده ای جوان برای اینکه موضوع جدیدی برای کتاب خود پیدا کند، تصمیم می گیرد به زادگاهش سفر کند، اما پس از مدتی، با یک موجود ترسناک و عجیب روبرو می شود و...
وینونا ایِرپ برای نبرد با بزرگترین دشمن خود به خانه بازمیگردد: فردی روان پریش که برای انتقام از او و همه کسانی که او را دوست دارند، مصمم است.