در یک روز سرد زمستانی، یک مسافرخانه واقع در کوهستان گرفتار یک حلقه زمانی می شود...
کمدی
یک پیرمرد در حین سوار شدن بر یکی از وسایل شهربازیهای قدیمی و متروکه که گفته میشد جنزده است، جان خود را از دست میدهد. متصدیان شهربازی به جای خبر کردن پلیس، جسد او را در همان محل دفن میکنند و این اقدام هولناک را به جاذبهای توریستی تبدیل میکنند. در این فیلم، داستانی تازه و جذاب به زبان فارسی گفته شده است.
بعد اینکه نصرالله مددی تمام پولش را برای خرید قطعهزمینی که قبلاً به فرد دیگری فروخته شده بود، خرج میکند، با مشکلات مالی مواجه میشود. برای حل مشکلات مالیاش، تصمیم میگیرد که به جای قربانی بودن، خود به عامل کلاهبرداری تبدیل شود. او با یک جفت مجرم همکاری کرده و کسبوکار کلاهبرداری را شروع میکند که در آن یک تاکسی زرد را به خریداران مختلف میفروشد و سپس آن را از آنها دزدیده و دوباره میفروشد. در نمایشی جذاب از طبیعت انسانی، «زرد کاناری» نصرالله را از طریق فراز و نشیبهای تجربه دوگانهاش در دنیای جرم دنبال میکند. اما آیا این همه به زندگی بهتری برای خانوادهاش که به آن امید دارد، منجر خواهد شد؟
پس از خراب کردن یک رویداد خانوادگی، یک معتاد به کار اولتیماتومی از همسرش دریافت می کند که او را مجبور می کند بین دو عشقش یکی را انتخاب کند: تلفن همراه یا ازدواج 20 ساله اش.
اش به همراه نامزدش، برای تعطیلات به کلبه ای در جنگل می روند که به طور تصادفی با خواندن کتابی مرموز، روحی شیطانی را آزاد می کنند. در همین حال سروکله افراد جدیدی به کلبه باز می شود اما...
فیلم در مورد نویسندهای به نام رن ویلند (با بازی نیک جوناس) است که برای شرکت در مراسم تشییع جنازه مادرش به خانه در کلیولند باز میگردد. در این میان رن سالها با موفقیت از ارتباط با خواهر خود، پدر بداخلاق اما خوشنیتش و ناپدری غیرقابل اعتمادش اجتناب کرده است. اما به زودی با یک غریبه جذاب و پرانرژی آشنا شده و متوجه میشود که نمیتواند برای همیشه از اطرافیانش دوری کند…
یک پلیس بدجنس و یک کارآگاه دقیق با یک هکر سابق جذاب برای حل ناپدید شدن یک افسر و نجات نیس از فاجعه متحد می شوند.
حسن به خاطر بیکاری به هر کاری حتی دزدی دست می زند تا اینکه دایی او برایش چند محل مختلف کار پیدا می کند اما حسن سر هیچ کاری دوام نمی آورد تا اینکه بالاخره حسن به عنوان شاگرد حجره ی حاجی به کار مشغول می شود و ...
اروین، یک دختر نابغه، جوان ترین دانش آموز دبیرستان است. متأسفانه او با انزوای اجتماعی دست و پنجه نرم می کند. هنگامی که او با همکار خود وینستون آشنا می شود، آنها برای اختراع یک ماده شیمیایی که سلسله مراتب دبیرستان را برای همیشه تغییر می دهد، متحد می شوند.
یک ریجیمون دلشکسته و بداخلاق به لانه شیر در باغ وحش حمله می کند. نگهبان هاریداس که مجبور به عمل می شود برای نجات او شیرجه می زند و باعث یک سری اشتباهات خنده دار می شود.
پس از مشاجره با خواهر کوچکترش، لی یینگ به تنهایی از خانه خارج می شود. او با یک مربی بوکس آشنا می شود و شروع به بوکس می کند.
درباره چینپیلای جوانی به نام "چیپ" است که هر روز در منزل و در کنار خانواده پرجنب و جوشش، چیزاهای جدیدی یاد میگیرد.
یانسی و رزا به جستجوی خود برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نیک ادامه می دهند. کیتلین با ایو روبرو می شود که منجر به یک مکاشفه تکان دهنده می شود.