سرنوشت جیانی اغواگر سریالی با ملاقات با کیارا، زنی زیبا که تصادف کرده و فلج است، تغییر می کند.
رمانتیک
هلن و متیو سال هاست که در کنار هم خوشبخت بودند. پیوند بین آنها عمیق است. هلن در مواجهه با یک تصمیم به تنهایی به نروژ سفر می کند تا به دنبال صلح باشد و با وبلاگ نویسی که در اینترنت پیدا کرده است ملاقات کند.
آنا و سباستین را دنبال می کند، همکاران کاری که مشتری به اشتباه تصور می کند زوج هستند و اکنون باید ظاهر خود را حفظ کنند تا بزرگترین مشتری خود را ناامید نکنند.
یک کارگردان موفق فیلم کریسمس زمانی که یک مدیر خوش تیپ شبکه ظاهر می شود و تهدید به توقف تولید آخرین فیلمش می کند، شروع به زندگی در فیلم کریسمس خود می کند.
اگوس، یک نویسنده فیلم، با دوست دوران دبیرستان خود و عشق اولش، هانا، که هنوز به دلیل از دست دادن شوهرش غمگین است، دوباره ملاقات میکند. او میخواهد او را متقاعد کند که دوباره عاشق شود و...
پدر پروانه در زندان است و از طریق گوشی فرهاد، یکی از هم بندهایش، با دخترش در ارتباط است. پس از مدتی، فرهاد و پروانه به هم علاقه مند می شوند و این آغاز ملاقات های آن ها و شروع ماجراها است. «ملاقات خصوصی»، توانسته سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در چهلمین جشنواره فیلم فجر از آن خود کند و همچنین برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه از بیست و دومین جشن حافظ و انجمن منتقدان فارسی زبان شده است.
وقتی سرنوشت شارلوت و خانوادهاش را تنها چند روز قبل از کریسمس به خانه دوست قدیمیاش، جکی میرساند، او از فرصت استفاده میکند و ثابت میکند که زندگی دوست قدیمیاش آنقدرها که در خبرنامه تعطیلاتش به نظر میرسد شگفتانگیز نیست.
داستان یوژنی، آشپزی محترم، و دودین که در 20 سال گذشته برایش کار کرده است...
فران که دوست دارد به مردن فکر کند، پسر جدید را در محل کار می خنداند، که منجر به قرار ملاقات و موارد دیگر می شود. اکنون تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است...
وقتی پدر ویتنی مجروح میشود، او به خانه باز میگردد تا به اداره زمین گلف خانوادگی که از نظر مالی مشکل دارد کمک کند. او در آنجا با آستین، زمین بان خوش تیپ ملاقات می کند و با اکراه وارد مسابقات سالانه می شود تا بتواند کیف پول را به دست آورد.
یک گزارشگر تلویزیونی برای تحقیق در مورد یک نانوایی محلی می رود که شایعه شده است دستور محرمانه ای برای یافتن عشق واقعی در روز ولنتاین دارد.
میشل و آلن به علاقه دارند. آنها تصمیم می گیرند از والدین خود دعوت کنند تا بالاخره در مورد ازدواج با هم ملاقات کنند. به نظر می رسد، والدین از قبل یکدیگر را به خوبی می شناسند، که منجر به برخی نظرات متفاوت در مورد ازدواج می شود.
وقتی لیو به لندن نقل مکان می کند، با گروهی مرموز از پسران آشنا می شود که او را به دنیای سفر رویایی می کشانند. او و گروه رویای سرگردانش مراسمی را برای تحقق بزرگترین رویای خود برگزار می کنند، اما این بزرگترین فداکاری را می طلبد.