سه دوست در یک سفر کولهپشتی، متوجه میشوند که فردی مرموز در حال ضبط تک تک حرکتهایشان است.
ترسناک
این فیلم ماجرای جنایت ها و خلافکاری های پو و پیگلت است که پس از آنکه کریستوفر رابین آن ها را رها کرد به شرارت روی آورده اند.
کنت دراکولا خون آشام قرن ها به انگلستان می آید تا نامزد خود جاناتان هارکر مینا موری را اغوا کند و خرابی هایی را در سرزمین بیگانه ایجاد کند.
الن ریپلی پس از آخرین برخورد خود، در فیورینا 161، زندانی با حداکثر امنیت، تصادف می کند. هنگامی که یک سری اتفاقات عجیب و مرگبار اندکی پس از ورود او رخ می دهد، ریپلی متوجه می شود که یک بازدیدکننده ناخواسته را با خود آورده است.
دختری یک سال پس از قتل مادرشن توسط یک قاتل جدید وحشت زده می شود که این قاتل با استفاده از فیلم های ترسناک به عنوان بخشی از یک بازی مرگبار، دختر و دوستانش را هدف قرار می دهد…
200 سال پس از مرگش، الن ریپلی به عنوان یک کلون هیبریدی قدرتمند انسان/بیگانه احیا می شود. همراه با خدمه دزدان دریایی فضایی، او باید دوباره با بیگانگان مرگبار مبارزه کند و مانع رسیدن آنها به زمین شود.
خانواده ای که با از دست دادن دست و پنجه نرم می کنند خود را در رحمت یک شیطان باستانی می یابند که سعی می کند آنها را از درون نابود کند.
چهار هفته پس از انتشار یک ویروس مرموز و لاعلاج در سراسر انگلستان ، تعداد انگشت شماری از بازماندگان تلاش می کنند تا پناهگاهی پیدا کنند و از آن آشفتگی جان سالم به در ببرند. در این حین...
پس از مرگ مرموز خواهرزاده اش و سه نوجوان دیگر در همان ساعت و با علائم حمله قلبی ، روزنامه نگار سان جو تصمیم می گیرد آخرین لحظات آنها را مورد بررسی قرار دهد.او فاش می کند که این چهار دوست دقیقاً یک هفته قبل از مرگشان در یک تفرجگاه نوار ویدئویی را تماشا کرده بودند. او به آنجا می رود و فیلم مرگبار را می یابد و پس از تماشای فیلم عجیب ، تلفنش زنگ می زند.وقتی از خودش عکس می گیرد ، تصویر او را تار می بیند به همان روشی که در مورد نوجوانان اتفاق افتاده است. او یک کپی از نوار نفرین شده را برای آشنایش ، پزشکی قانونی شکاک چوی یول ، می سازد.آنها با هم به دنبال راهنمایی می گردند و متوجه می شوند که این مورد توسط یون سو ، دختر روانی که سالها پیش ناپدید شده بود ، از راه دور کاملاً ضبط شده است. وقتی دختر کوچک سون جو فیلم را تماشا می کند ، سون جو دلیل قوی تری برای کشف رمز و راز نجات دخترش و زندگی خود دارد.
دوچرخهسوار کوهستانی بنی جونز برای یک سفر آخر هفته به سمت دره کلاغ دورافتاده حرکت میکند. اما در یک تصادف وحشیانه، دوچرخهاش را از دست میدهد. او در یک کابین متروکه به شدت مجروح بیدار می شود و در آنجا با کوهنورد جوان گرتا آشنا می شود. هنگامی که دروغ ها و عقل او شروع به آشکار شدن می کند، او خود را در یک مبارزه ناامیدانه برای بقا می بیند.
به دلیل بیماری همه گیر، پارکر و بهترین دوستش تصمیم می گیرند به تنهایی در خانه دریاچه خانوادگی قرنطینه شوند - یا اینطور فکر می کنند.
کریس و یک گروه پنج نفره از دوستانشان پس از برخورد اتومبیل هایشان در اعماق جنگل گیر افتاده اند. همانطور که آنها به عمق جنگل می روند، با سرنوشتی نامشخص و پر از خون ریزی روبرو می شوند…
داستان زمانی رخ می دهد که بمبی که به صدا پاسخ می دهد در مرکز شهر کشف می شود.