پسری جوان که خانواده غمزدهاش کریسمس را فراموش کردهاند، با دختری پرانرژی و سرشار از روحیه تعطیلات پیوندی غیرمنتظره و التیامبخش برقرار میکند.
درام
یادآوریهای گذشته سم او را آزار میدهد در حالی که آماده میشود کاری را که هفت سال پیش آغاز کرده بود به پایان برساند. والاس به طور مخفیانه با یک نماینده چینی دیدار میکند.
رومانس آیرتون سنا با شوشا باعث جنجال رسانهای میشود. یک موتور خراب، درگیریهای عمومی و درامهای داخل پیست تنشها میان سنا و پروست را شدت میبخشد.
یک داستان قهرمانانه واقعی از سرهنگ موکوند وارداراجان، افسر ارتش هند که در حین یک مأموریت ضدتروریستی در منطقه شوپیان کشمیر شجاعت فوقالعادهای از خود نشان داد. فیلم شجاعت او در دفاع از میهنش و وفاداری همسرش، ایندهو ربکا ورگس، را به تصویر میکشد.
1944، ورمیلیو، یک روستای کوهستانی دورافتاده است. ورود پیِترو، یک سرباز فراری، به خانواده معلم روستا، و عشق او به دختر بزرگ معلم، مسیر زندگی همه را تغییر خواهد داد.
یک باروری معجزهآسا. یک پادشاه بیرحم. یک تعقیب خونین. سفر مریم برای به دنیا آوردن عیسی در این حماسه مذهبی بلوغ، روایت میشود.
یک اودیسه در زمان و خاطره، با محوریت مکانی در نیوانگلند که در ابتدا بهصورت یک بیابان و بعدها بهعنوان یک خانه، داستان عشق، فقدان، مبارزه، امید و میراث را میان زوجها و خانوادهها در طول نسلها روایت میکند.
مردی کنجکاو است درباره زنی که هر شب در ایستگاه اتوبوس مینشیند.
راننده قهرمان سابق، ژانگ چی، در دوران سختی به مربی یک آموزشگاه رانندگی تبدیل شده و با تکیه بر شهرت گذشتهاش زندگی را میگذراند. اما به شکلی غیرمنتظره، شانس به او روی میآورد؛ مدیر کارخانه خودروسازی لاوتوله، که در آستانه تعطیلی تولید است، پیشنهاد میدهد تا ژانگ چی را برای تشکیل یک تیم و شرکت در آخرین مسابقه رالی بایینبروک حمایت مالی کند.
"گودوکی" زمانی که در اتاق "سو-این" مخفی شده بود، گرفتار میشود و توسط بانوی خدمتی که برایش کار میکند، بهشدت تنبیه میشود. همان شب، او به همراه پدرش فرار میکند و در مسیرشان در یک مهمانخانه توقف میکنند. روزی، یک سفیر به همراه..
داستان این سری انیمیشنی در سال 1985 در دنیایی موازی رخ میدهد، جایی که قتل شخصیت ادوارد بلیک معروف به The Comedianباعث میشود گروه قهرمانان قدیمی به رهبری رورشاک از بازنشستگی بازگردند. رورشاک معتقد است که تهدیدی بزرگتر از آنچه در ابتدا تصور میشد، قهرمانان سابق را هدف قرار داده است...
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
با پخش شدن عکسهایش در تیتر خبرها، مونسی مجبور به مخفی شدن میشود. اما گزینههایش برای اثبات بیگناهی و حفظ امنیت عزیزانش رو به پایان است.