اکشن

اولین داستان جیمز باند ماموریتی بود به مقصد ماداگاسکار که در این ماموریت او در پی یک تروریست به نام مولاکاست. همه چیز بر طبق برنامه پیش نمیرود و باند برای اینکه بتواند به مخفی گاه تروریستها نفوذ کند تصمیم میگیرد که موضوع را بدون دخالت M16 بررسی کند...

جکی چان به عنوان شخصیت رابین هود هست اما نمی تواند به خوبی او باشد. طی اتفاقاتی که می افتد او مجبور می شود که از یک نوزاد مراقبت کند و او را به سرپرستی بگیرد اما او که از عهده‌ی این کار بر نمی آید یک پرستار به نام «ملودی» را استخدام می کند تا خود به کارهای رابین هودیش...

پسری بنام «میلو» چندان قدر مادرش را نمی داند، تا اینکه مریخی ها به زمین می آیند و مادرش را می برند.

کي از سرکردگان مافياي روسيه در يورش مشترک «کارتر پرستن» (پواتيه)، مأمور FBI و يکي از افسران اطلاعاتي روسيه، «والنتينا کوسلووا» (ونورا) کشته مي شود. مافيا نيز براي انتقام، يک قاتل حرفه اي معروف به «شغال» (ويليس) را استخدام مي کند تا رئيس FBI را بکشد...

«بک» شکارچی آدمی است که برای صاف کردن قرضش راهی جنگلهای آمازون می شود تا کسی را دستگیر کند. وی متوجه می شود که شکار او آن آدم بدی نیست که به او می گفتند؛ او «تراویس» است، باستانشناسی که به دنبال مجسمه ای می گردد. راک و تراویس باهم قرار می گذارند تا این مجسمه ارزشمند را پیدا کنند...

داستان این فیلم نیز زندگی نامه ی فردی است به نام سام چیلدرز که خود فروشنده ی مواد مخدر بوده که بعد ها ناجی کودکان بسیاری می شود. داستان از این قرار است که ناجی توبه کرده ی ما پس از آنکه سبک زندگی خود را تغییر می دهد تصمیم می گیرد به شرق افریقا برود تا از کودکان بی گناهی که در ان مناطق زندگی می کنند حمایت کند و مانع از ربوده شدن، به کار گرفته شدن و به جنگ فرستاده شدن آنها شود. اما او این کار را به سبک خودش انجام می دهد و خود اسلحه به دست می گیرد و به جنگ با دلالان کودک میرود.

هویان سوی چین (جت لی) استاد هنرهای رزمی و مامر پلیس چین برای همکاری با پلیس فرانسه، وارد پاریس می شود. ولی ناگهان با توطئه ای که همکار فرانسوی او (چکی کاربو) تدارک دیده شده بود، روبرو می شود…

داستان حول تلاش های یک مامور پلیس برای محکوم کردن سه برادر ویتنامی است که به کار قاچاق مشغول هستند. این مامور برای به دام انداختن این سه برادر از یک مامور مخفی استفاده میکند...

سال ۲۰۱۰ است و حتی حیوانات خانگی را به طور مرتب تکثیر می کنند. «آدام گیبسن» (شوارتسنگر) را به اتفاق دوستش، «هنک» (راپاپورت) یک شرکت حمل و نقل هوایی را می گرداند و خودش هدایت هلی کوپتری را به عهده دارد. اما یک شب از سر کار بر می گردد و مشابهی از خودش را در خانه می یابد …

«پروفسور آليور ليندن بروك» ( ميسن ) زمين‏شناسى اهل ادينبرو است كه هم‏راه با شاگردش، «الك مك يوئين» ( بون ) به ايسلند سفر مى‏كنند تا از راه دهانه‏ى يك كوه آتش‏فشان به مركز زمين بروند. آن جا، با «كارلا» ( دال ) ملاقات مى‏كنند كه شوهرش قبلا در چنين سفرى كشته شده است...

داستان « جک ریچر » در شهر پیتسبورگ اتفاق می افتد. به تازگی در این شهر ۵ نفر از شهروندان توسط یک تک تیرانداز ناشناس به قتل رسیده اند و موجی از نگرانی و وحشت، سرتاسر کشور را در برگرفته است. اداره پلیس پس از بررسی شواهد و سرنخ های این حادثه ، در نهایت به یک ارتشی سابق به نام جیمز بر ( جوزف سیکورا ) می رسد و بلافاصله وی را دستگیر می کند. اما جیمز بر به تنها نکته ای که اشاره می کند این است که آنها می بایست « جک ریچر » را پیدا کنند و به فاصله کوتاهی پس از این درخواست ، سر و کله جک ریچر ( تام کروز ) پیدا می شود. ریچر به مانند جیمز ، یک ارتشی سابق است که در حال حاضر وضعیت خوبی ندارد. وی پس از ملاقات با وکیلِ جیمز به نام هلن رادین ( رزموند پیکه ) ، وارد جزییات پرونده قتل می شود که در ادامه باعث وقوع اتفاقات خطرناکی برای وی و وکیل مربوطه می شود و …

«جانی انگلیش» که یک کارمند جزء در سازمان جاسوسی انگلیس است. پس از اینکه تمام جاسوسان تحت امر سازمان در یک سانحه انفجار کشته می شوند وظیفه تازه ای به او محول می شود. این مامور دست و پاچلفتی باید وظایف یک جاسوس تمام عیار سازمان را بر عهده بگیرد و در اولین ماموریتش باید توطئه های فردی فرانسوی به اسم «پاسکال سواج» را که جواهرات سلطنتی را به سرقت برده و مقاصد سوئی در سر دارد را خنثی کند.

سال 2565. اشباحي فضايي با شهاب سنگي به زمين آمده اند و آن را تسخير کرده اند. انسان ها به شهرهايي عقب رانده شده اند و «دکتر آکي راس»، دانشمندي که يکي از همان جانوران شبح گونه زخمي مرگبار به او زده، در جست و جوي اطلاعاتي در باب هدف و فيزيولوژي اين موجودات است...