اکشن

پرواز شمیر اژدها در مورد مردی است که سه سال است در بیابان ها زندگی می کند و در یک شب چندن نفر به خانه او حمله ور می شوند اما انها ...

یک سارق حرفه ای ( فریمن ) جهت پرداخت بدهی اش به یک خلافکار روسی، از یک دزد تازه کار ( باندارس ) برای سرقتی بزرگ کمک می گیرد...

کاراگاه ژاک با یک گروه از کاراگاهان بین المللی از کشورهای دیگر متحد می شود تا یه دزد خبره که در دزدیدن اشیا عتیقه مهارت دارد را به دام بیاندازند …

یک افسر آمریکایی بنام «کیت»، تنها کسی است که برای رفتن به آنتاریکا (منطقه ای در قطب جنوب) تعیین شده است. او باید به یک قتل رسیدگی کند در حالی که سه روز تا آغاز زمستان آنجا باقی مانده است. او در این راه با ماموری از سازمان ملل متحد بنام «گابریل» مواجه میشه که او هم به همین قتل رسیدگی می کند...

در این قسمت "جان ویک" (کیانو ریوز) برای پرداخت یک بدهی دوباره به دنیای جرم و جنایات زیر زمینی بازمیگردد و همانجا متوجه می شود که جایزه‌ی بزرگی برای مرگش در نظر گرفته اند...

خلافکاري خرده پا به نام «فرانکلين هاچت» (تاکر) از يک گزارش گر تلوزيوني به نام «جيمزراسل» (شين) کمک مي خواهد تا هم بي گناهي خود را به پليس ثابت کند و هم از تهديدات يک خلافکار (اسماعيل) در امان بماند...

اتفاقات فیلم در سال 2029 رخ می‌دهد زمانی که قدرت شفا بخشی ولورین بشدت کاهش یافته و پروفسور چارلز اگزاویر بسیار ضعیف شده است. با این حال، این دو به دنبال نجات یک دختر جهش یافته هستند. دولت در یک عملیات مخفیانه در نظر دارد که جهش یافته‌های زیر سن قانونی را دستگیر کرده و سپس آن‌ها را به سلاح‌هایی مرگبار تبدیل کند.

رابرت مردی عادی است که با شرایط عجیبی بدی روبرو شده است. او بخاطر بدهی که دارد توسط خلافکاران روسی در یک فریزر گوشت حبس شده است...

«آرتور» (اوئن) شواليه ي دلاور و مسيحي با ايمان، در تنگناي غريبي گير افتاده: از يک سو مايل است به رم سفر کند و در خدمت مذهب و ايمانش درآيد و از سوي ديگر، به شدت به سرزميني که در آن به دنيا آمده، پاي بند است. در حالي که انگلستان در کام شورش و بي قانوني فرو غلتيده...

«فرانک دوکس» (وان دام) از اردوگاه آموزشی «آژانس اطلاعات دفاعی» فرار می کند و به هنگ کنگ می رود تا در یک مسابقه ی مخفی ورزش های رزمی شرکت کند…

دو دوست توسط مردم شهری کوچک بعنوان کلانتر استخدام می شوند، تا با یک گله دار ثروتمند که آرامش مردم را بهم زده، مقابله کنند. اما کار آن‌ها با رسیدن یک بیوه زن، پیچیده تر میشود.

نيويورک، سال ۱۹۲۵. جيب بري به نام «کريس دوبوآ» (وان دام) به سبک «فاگين» آليور توييست، يتيم خانه اي پر از بچه هاي دزد را اداره مي کند. او که خود نزد يک استاد کيک با کسينگ به نام «خائو» (آلئونگ) بزرگ شده، در يک مسابقه ي افسانه اي شبيه به نبرد گلادياتورها، که در شهري دور افتاده در تبت ميان قهرمانان جهان با سبک هاي مختلف مبارزه برگزار مي شود، شرکت مي کند...

مردی بعد از اینکه به حقیقتی تلخ پی می برد، تصمیم به گریختن از تشکیلاتی می گیرد که او را همراه عده‌ای دیگر، تنها برای تامین اعضای بدن مورد نیاز انسان‌ها نگه می دارند.