چندین کودک از یک محله فقیرنشین ناپدید میشوند. حالا یک افسر پلیس مصمم باید با یک قاتل زنجیرهای زیرک روبهرو شود...
هند
دو وبلاگ نویس سفر به آراکو می رسند تا چند فیلم هیجان انگیز تهیه کنند - اما چه اتفاقی می افتد وقتی آنها خود را در میان تنش های فزاینده بین ناکسال ها و پلیس می بینند؟
یک جفت شهر کوچک به بانتی و بابلی افسانهای تبدیل میشوند و دنیا را پشت سر هم میچرخانند - تا اینکه با یک افسر پلیس بسیار ناراحت ملاقات میکنند.
پنج دوست جوان به همراه راهنمای خود، سفری ماجراجویانه آخر هفتهای را به تپههای کولیمالای آغاز میکنند. اما با نادیده گرفتن هشدارها، وارد منطقهای ممنوعه میشوند و ناخواسته، راز تاریکی را در دل جنگل بیدار میکنند
پس از 20 سال زندان، مردی دوباره با عشق از دست رفته خود متحد می شود و حقیقت جنایات او فاش می شود.
در یک ایستگاه شلوغ اتوبوس، دو مرد از طبقات اجتماعی متفاوت با یکدیگر برخورد میکنند. یکی در ناز و نعمت غوطهور است و دیگری با چالشهای زندگی دست و پنجه نرم میکند. آنها با هم سفری را آغاز میکنند که با طنز و ماجراهای غیرمنتظره همراه است.
9 زخمی گلوله (یکی هنوز در بدن)، سه ورزش مختلف و عزم تزلزل ناپذیر برای تحقق رویای طلای المپیک بعداً، مورالیکانت پتکار، اولین قهرمان پارالمپیکی هند که در بالای سکو به پایان رسید، توسط کشورش به رسمیت شناخته شد. 45 سال پس از او به آنچه هیچ ورزشکاری از کشورش نتوانست به دست آورد.
ناداراسان که علاقه ای به سیاست ندارد، برای احترام به پدرش برای رهبر پانچایات نامزد می شود. همانطور که او به دنیای تیره و تار سیاست انتخاباتی می پردازد، با خشونت، رقابت و خیانت روبرو می شود.
هارا یک فیلم تامیلی با بازی کوکیلا موهان، یوگی بابو و دی سینگامپولی در نقش های برجسته است. این فیلم توسط ویجی سری جی کارگردانی شده است.
با الهام از حوادث واقعی روایت شده و در مورد یک پرواز خطوط هوایی هند است که در تاریخ 24 دسامبر سال 1999 میلادی در مسیر خود به دهلی توسط طالبان ربوده شد.
یک پلیس بیرحم پرده از رازی شوم برمیدارد و او را به یک رویارویی خشونتآمیز با آشورای شیطانصفت میکشاند تا قربانیان به بردگی گرفته شده را آزاد کند.
این فیلم داستان یک یتیم را دنبال میکند که وقتی بزرگ شد تبدیل به یک گانگستر میشود و ...
این داستان حول محور دو برادر دوقلو به نامهای ویجی و ساگار میچرخد؛ رفتارهای نگرانکننده ساگار باعث بستری شدن او در یک مؤسسه میشود، در حالی که ویجی مهندسی میخواند. این داستان نشاندهنده مسیرهای متفاوت زندگی آنها در طول سالها است.