روایت عاشقانه ای در روزهای پرتنش تهران در دهه 30 است که با کودتای سیاه آغاز می شود و با اثر حوادث کودتا بر زندگی شخصیت ها، اوج می گیرد.
ایران
هیچ وقت یه ایرانی رو تهدید نکن،حتی تو تگزاس!
گلسا دختری ۱۶ ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد
یک استاد جوان دانشگاه که زندگی آرام و منزوی دارد و وقت خود را با خواندن و تدریس ادبیات پر میکند، با دختری جوان آشنا میشود که مسیر زندگی خود را به خاطر مردی که دوستش دارد، تغییر داده است. او قول داده است که در چهار شب متوالی، دقیقاً یک سال پس از آخرین دیدارشان، در مکانی مشخص با محبوبش ملاقات کند. برخورد استاد جوان با این دختر پرشور در طی این چهار شب، تغییرات قابلتوجهی در زندگی و باورهای هر دوی آنها ایجاد میکند. اکنون مفاهیمی مانند عشق، ادبیات و انتظار برای آنها معنای جدیدی پیدا کرده است.
من از حکایت عشق تو بس کنم، هیهات! فیلمی اپیزودیک با موضوعات اجتماعی و مفاهیم عاشورایی است.
آمریکاییها زبالههای اتمی را که دریکی از روستاهای استان خراسان مدفون شدهاست منفجر میکنند. در نتیجه تشعشعات شیمیایی ناشی از انفجار چوپان جوانی بنام محمد به بیماری مرموزی مبتلا میشود و
وقایع فیلم در دهه 1980 در شهر تهران جریان دارد. فیلم ماجرای مادر جوانی به نام شیده و دختر خردسال او درسا میباشد که در غیاب پدر خانواده که پزشک جبهه جنگ است، خانهشان مورد تسخیر یک نیروی شیطانی قرار میگیرد و آنها را وحشت زده میکند...
این یک فیلم اپیزودیک در مورد عاشورا و موضوعات اجتماعی است که در 4 قسمت با کارگردانی متفاوت و با موضوعی متفاوت ساخته شده است.
اسد، بزرگ مالک و سرمایه دار روستا، دهقانی به نام کاک خان را زیر فشار قرار میدهد تا زمینش را برای احداث جاده کارخانه به او و اگذار کند. کاک خان امتناع میکند و …
ترانه (با بازی سارا رسول زاده) پرستار بیمارستان است اما بخاطر آن چه که اتفاق افتاده و هنوز بر ما معلوم نیست کارش را از دست میدهد و در کنارش با یک گروه موسیقی خیابانی نیز همکاری و فعالیت دارد.
موقع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط ارتش متفقین دکتر راستان برای مداوای شوهر خواهر خود به ایل قشقایی میرود. در آن جا با امیر هوشنگ، از بزرگان ایل و یاغی گری های قباد و دسته اش آشنا میشود. او به شیراز باز میگردد. برادر کوچکش، علی، سر کردهٔ اشرار شهر را از پا درآورده است و…
جیب بری دزدی می کند و هر کاری می کند تا آنقدر پول داشته باشد که بتواند با عشقش ازدواج کند. او در نهایت به مقداری پول می رسد که باعث می شود تصمیماتی بگیرد...
ریحانه شوهرش را رها میکند و به خانه پدری میآید، اما برادرش که مشکل مالی دارد میخواهد او را ترک کند. او می خواهد او را مجبور به ازدواج دیگری کند اما او به خانه خواهرش می رود. اما مشکلات در آنجا نیز در انتظار اوست.