دانلود فیلم کمدی دوبله فارسی

جری مگوایر مدیر برنامه‌ی بازیکنان ورزشی است و همیشه به دنبال یافتن کارها و موکلانی پر سود است اما دوستانش همیشه به او حسادت میکنند تا

 ویکتور پیورت کارخانه دار متعصب و سرسخت فرانسوی است که توسط “محمد لربی” یکی از رهبران شورشی عرب به گروگان گرفته می شود. آن دو لباس خاخامها را پوشیده و سعی می کنند از دست قاتلی که توسط دولت محمد فرستاده شده و همچنین پلیس فرار کنند

 یک پسر جوان باید کتابی جادویی که رابطی است بین زمین و جهان را از دست گروهی قلدر که آن را دزدیده اند پس بگیرد و

داستان درباره ی کارمند صبوری به نام “سیمون جیمز” که تحت تسلط همه از جمله عشقش “هانا” است؛ زندگی ناچیز “سیمون” در حال نابودی است زمانی که “جیمز سیمون” را ملاقات می کند، مردی که دقیقا از لحاظ ظاهری شبیه اوست ولی شخصیتش کاملا خلاف اوست

دنیس شخصیتی در داستان های کمیک است که همه دوستش دارند. وفتی پدر و مادرش از شهر خارج می شوند، او پیش خانم و آقای ویلسون می ماند. کوچولوی شیطون آقای ویسون را عصبانی می کند ولی 

 قصه ی فیلم درباره پدری است که تصمیم می‌گیرد تا پسرش را برای ادامه تحصیلات با خود به یک تور در سواحل شرقی ببرد تا دوستی قدیمی اش را هم ملاقات کنند و

یک مرد تنها که قبلاً از همسرش طلاق گرفته است، نه قادر به فروش خانه اش است و نه ارتباط صمیمی و خوبی با پسرش دارد. او چند تماس تلفنی عجیب از طرف مادرش که سالها پیش فوت کرده، دریافت می‌کند و…

سه مرد در یک سفر جاده ای دیوانه وار آرامش درونی را در شهری پیدا می کنند که هیچوقت آن را تجربه نکرده بودند…

فیلم در مورد زندگی سیلو است که به عنوان یک پزشک تازه فارغ التحصیل شده ی کنگویی تبار با خانواده اش در یک روستای کوچک فرانسه زندگی جدیدی را آغاز میکنند و 

“گلوریا” مجبور می شود نیویورک را ترک کند و به خانه برگردد وقتی او در اخبار میبیند موجودی غول آسا به سئول حمله کرده او به این نتیجه می رسد که به نحوی با این موجود عجیب ارتباط دارد…

هنگ کنگ. «بازرس وونگ» (بیل تونگ) تلاش می کند به یکی از قاچاقچی های بزرگ مواد مخدر، به نام «چو تائو» (یوئن) که به تازگی دستگیر شده بباوراند که یکی از هم دستانش، «سلینا» (لین) قرار است در دادگاه علیه او شهادت دهد. به این امید که «چو» نقشه ی سوء قصد به جان «سلینا» را بریزد. از طرف دیگر «وونگ»، مأمور پلیس، «کاکویی چان» (چان) را مأمور محافظت از جان «سلینا» می کند…

در سال 1789 و در بحبوحه انقلاب فرانسه، راهزنی نقاب دار به نام تولیپ سیاه به غارت از ثروتمندان می پردازد. مردم دهکده به او لقب رابین هود داده بودند. اما در جریان یکی از راهزنی ها اتفاقی باعث میشود که هویت او در خطر افشا قرار گیرد …

«ایپولیت» (مودی) بر بالین مادر زن در حال احتضارش می فهمد که او تمام جواهرات خانوادگی را در آستانه ی انقلاب اکتبر، در یکی از دوازده صندلی اتاق ناهار خوری پنهان کرده، ولی «پدر فیودور» (دلوییز) پیش از او این خبر را شنیده است. «پدر فیودور» از یک طرف و «ایپولیت» از طرف دیگر، جست و جویی طولانی را به دنبال تک تک صندلی ها آغاز می کنند