«هکتور» و همسرش به تازگی، خانهای را اجازه کردهاند. او که در محوطهی خانهاش مشغول استراحت است، به طور اتفاقی یک دختر تنها را در بین درختها میبیند و به سمت او حرکت میکند. پس از رسیدن به محل مورد نظر، آن دختر را بیهوش پیدا میکند و در همان لحظه از طرف فردی دیگر که چهرهاش مشخص نیست، مورد حمله قرار میگیرد.
عینون متوجه شد که پدر زیستی او، اباح مولیا، در واقع یک معلم روحانی بوده که بدعت میآموزد و از قبله فاصله گرفته است. آیا عینون می تواند دوباره آنها را به راه راست هدایت کند؟
موضوع فیلم در سال 1965 و در شهر لُس آنجلس به وقوع می پیوندد. زن بیوه ای همراه با دو دختر نوجوانش زندگی می کنند و برای گذراندن امورات مالی خانواده به شکل فریب دهنده ای اخضار روح می کند. اما زمانی که یک لوح احضار جدید را برای کارش خریداری می کند، به طرز عجیبی یک روح شیطانی باعث تسخیر روح دختر کوچکتر خانواده می شود و همین روح ابتدا باعث ارتقاء وضعیت آنها شد و بعد از مدت کمی متوجه می شوند دخترشان به کلی تغییر کرده و با چیز غیر منتظره ای رو به رو هستند و ...
باربارا که مصمم است به پسرش که مبتلا به فلج مغزی است کمک کند، خانوادهاش را برای یک درمان آزمایشی به هند میبرد.
یک نوازنده که از بیخوابی رنج میبرد، وارد سفری اسرارآمیز با غریبهای میشود که کمکم پرده از راز هستیاش برمیدارد.
در روزهای پرالتهاب بهار پراگ ۱۹۶۸، گروهی از خبرنگاران رادیو چکسلواکی نهتنها شغل خود، بلکه جانشان را به خطر میاندازند تا در میان ناآرامیهای ملی و منطقهای، اخبار مستقل را منتشر کنند. دو برادر یتیم، توماش و پایا، در این مبارزه برای آزادی گرفتار میشوند.
نیک یک کشف فرازمینی انجام می دهد که تصمیم می گیرد همسرش را از بیماری لاعلاجش درمان کند.
چارلز دیکنز برای پسر کوچکش والتر، بزرگترین داستانی که تا به حال گفته شده را تعریف میکند و آنچه که به عنوان یک داستان قبل از خواب شروع میشود، به سفری دگرگونکننده در زندگی تبدیل میشود. پسرک از طریق تخیل زنده، در کنار عیسی قدم میزند، شاهد معجزات او میشود، با آزمایشهای او روبرو میشود و فداکاری نهایی او را درک میکند.
در بیابانی خشک و متروکه، دربان منزوی پناهگاهی به زنی مرموز که از گذشتهای تاریک فرار میکند، میدهد و این ماجرا باعث آشکار شدن رازها و فروپاشی واقعیتها میشود.
سه کودک یک بارانی جادویی پیدا میکنند که آنها را به درون بدن صاحبش، یک جادوگر نفرینشده، منتقل میکند. در حالی که یک ساحره خشمگین در تعقیب آنهاست، باید راز این بارانی را کشف کرده و نفرینش را پیش از آنکه خیلی دیر شود، باطل کنند.
جرمی چو نوجوانی بینقص به نظر میرسد؛ بااستعداد است، نمرات عالی دارد، خانوادهای مرفه دارد و در یک مدرسه خصوصی معتبر در واشنگتن، دی.سی. تحصیل میکند. حداقل این چیزی است که دیگران میبینند. اما پس از آنکه برادر دوقلویش را در یک تیراندازی جمعی از دست میدهد، تصمیم میگیرد خودش دست به کار شود. او یک معلم را گروگان میگیرد و قصد دارد به آمریکا درسی بدهد که هرگز فراموش نکند.
یک سال پس از ناپدید شدن مرموز خواهرش ملانی، «کلاور» و دوستانش برای یافتن پاسخها راهی درهای دورافتاده میشوند؛ همانجایی که ملانی ناپدید شده بود. آنها در حین جستوجو در یک مرکز بازدیدکنندگان متروکه، با یک قاتل نقابدار روبهرو میشوند که یکییکی به طرز وحشتناکی آنها را به قتل میرساند.
سانجای "سکندر" راجکوت، پادشاه راجکوت، پس از درگیری با پسر وزیر راکش پرادان، به هدفی برای وزیر تبدیل میشود.