برای انتقام مرگ همسرش، یک پلیس سابق با دختر چهارده ساله اش همکاری می کند.
فرانسه
ژولیت، تنها بازمانده یک دوران آخرالزمانی، برای زنده ماندن در برابر گرسنگی، تشنگی، پای شکسته و موجودات عجیب و ناراحت کننده ای که فقط در شب بیرون می آیند می جنگد.
سرجیو یک قمارباز اجباری را دنبال می کند که پس از دریافت یک نکته به خانه شرط بندی باز می گردد و سعی می کند تمام پولی را که از دست داده است پس بگیرد، اما یک قمارباز دیگر با اسلحه وارد محل می شود و یک شلیک گلوله زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد.
یک فارغ التحصیل باهوش اما معقول به عنوان دستیار میراندا پریستلی، سردبیر خواستار یک مجله مد بالا، شغلی پیدا می کند.
یکی از مدیران بانک در حالی که فرزندانش را به مدرسه می برد، تهدید به بمب گذاری می شود که اگر بایستند و از آن خارج شوند، ماشینش منفجر می شود.
یک مشاور سیاسی سعی می کند طلاق قریب الوقوع و روابط گذشته خود را برای دختر 11 ساله اش توضیح دهد.
در قصری عجیب و منزوی، مردی با زنی آشنا میشود و اصرار میکند که آنها قبلاً همدیگر را ملاقات کردهاند.
دو مرد جوان روانپریش خانوادهای را در کابین خود گروگان میگیرند.
الویس تنها روی نیمکتی در پاریس نشسته است. او نمی تواند به خاطر بیاورد که او کیست، از کجا آمده است یا چگونه به اینجا رسیده است. بنابراین، او تحقیقات خندهداری را در مورد زندگی خود آغاز میکند. این فراموشی ممکن است به او در یافتن عشق و اختراع مجدد زندگی خود کمک کند.
ژان به لیسبون می رود تا بدهی خود را با فروش آپارتمان مادرش تسویه کند. او در فرودگاه با ژان، دوست دبیرستانی سابق عجیب و غریب و تا حدودی مزاحم برخورد می کند.
آنگولا سه نسل از زنان در یک جنگ داخلی 25 ساله: للینا (مادربزرگ)، نایولا (دختر) و یارا (نوه). تلاقی گذشته و حال. نایولا در اوج جنگ به جستجوی شوهر گمشده اش می رود. چند دهه بعد، کشور بالاخره در آرامش است اما نایولا برنگشته است.
داستان فیلم در مورد 3 فرد ثروتمند است که...